سرای نور؛
زندگانی، اقدامات و فعالیت های امام حسین(ع) سومین پیشوای شیعیان جهان،تحت تاثیر مهمترین حادثه تاریخ مکتب تشیع یعنی عاشورا قرار گرفته است؛ در حالیکه بخش عمدۀ دوران امامت امام حسین(ع) ــ یعنی ده سال و چهار ماه و هفده روز آن ــ با معاویه همزمان بود. البته خلافت یزید هم یک قطعۀ تکمیلی این دوران و نتیجۀ آن بود. خلافت یزید امری ابتدایی نبود و معاویه در زمان حکومت خود این امر را آغاز کرده بود. بخشی از فضاهای امنیت روانی معاویه متمرکز بود بر چگونگی استقرار یزید به عنوان خلیفۀ مسلمانان.این در حالی است که ما کمترین آگاهی و آشنایی را با این مقطع از تاریخ و حیات حضرت داریم.
حیات امام حسین(ع) قبل از عاشورا:
پر واضح است که مهمترین علت این مسئله در این است که حادثه عاشورا و شکل رخ دادن آن چنان مصیبت سخت و بزرگی بود که همه مورخان و محققان تحت تاثیر آن قرار گرفته و کمتر به جنبه های دیگری از حیات آن حضرت پرداخته اند.آن چه مشخص است اینکه حضرت قبل از جریان عاشورا در طول این مدت دو رویکرد و شاخصه را محور حرکت خود قرار داده بودند.
اولین نکته که بسیار هم و حائز اهمیت است، اینکه حسین(ع) در طول حیات امامت امام حسن مجتبی(ع)، تبعیت محض از حضرت نه به عنوان برادر بلکه به عنوان امام و پیشوای خود داشته و هیچ گزارش مستندی مبنی بر مخالفت و یا اقدامی در جهت مقابله با صلحی که امام با معاویه انجام داده بود، از سوی حسین بن علی(ع) در منابع تاریخی گزارش نشده است.
نکته دوم، اینکه امام حسین(ع) بعد از شروع امامت خود تا سال ۶۱ هجری قمری، نه تنها از صحنه خارج نبوده، بلکه در فرصت های مختلف نظریات خود را نسبت به آنچه در جامعه اسلامی در حال رخ دادن بودن، بیان می کرد که یکی از مهمترین و محوری ترین فعالیت های امام، مبارزه با جنگ نرم اموی بود؛ چرا که اگر به کارهای معاویه نگاه کنیم، به روشنی میبینیم که نمونۀ کاملاً چشمگیری از آنچه امروز در ادبیات مربوط به فضاسازیهای تبلیغاتی و عملیات روانی ذکر میکنند، در رفتار وی وجود دارد. ، که لازم بود در امام در برابر این هجمه ها ایستادگی و جامعه را آگاه سازند.
عملیات جنگ نرم خاندان اموی:
برخی از اقدامات مسموم و رسانه ای معاویه در حق خاندان اهل بیت(ع) و دین مبین اسلام در رویکردهای زیر خود را نشان می داد؛
به چالش کشیدن امام حسین(ع): معاویه در سال ۵۶ یا ۵۷ق نامهای به امام حسین(ع) نوشت که :«خبرهایی دربارۀ تو به من رسیده و گمان نمیکردم تو چنین بکنی» و سپس امام را دعوت میکند به اینکه «با خویشاوندان خود جنگ نکن و تقوای خدا داشته باش و نسبت به دین خود و دین پیامبر و امت پیامبر هشیار و متوجه باش و کسانی هم که اهل یقین نیستند، تو را خوار نکنند». این عبارت معاویه که «کسانی که اهل یقین نیستند، انسان را خوار نکنند» یک عنوان سلبی است. معاویه در آن نامه آورده است که: من سزاوارترین مردی هستم که اگر عهدی با من بسته شده، به آن وفا بشود و آنگاه خطاب به امام حسین(ع) گفته: تو داری نقض عهد میکنی. در واقع معاویه، امام(ع) را مصداق عناوینی مشخص قرار میدهد تا از آن بهره گیرد. این اقدامات و برنامه های معاویه همگی با نگاهی به آینده صورت می گیرد.
بی خبر نگاه داشتن مردم: تحمیق یا بی خبر نگاه داشتن یا جاهل نگاه داشتن مردم از دیگر شگردهای تبلیغاتی معاویه بود. معاویه با جاهل نگه داشتن مردم، به گونهای میکوشید همۀ گرایشها، استعدادها و توانمندیهای مردم را بدون آنکه خِرَد مردم در آن مداخله داشته باشد، در اختیار خود بگیرد. البته این موضوع در خصوص مردم شام از شاخص های بسیار زیادی برخوردار است. به این علت که از زمان خلفای راشدین عملا محدوده شامات در اختیار خاندان اموی قرار گرفته و مردم آن سرزمین اسلام را با کسانی چون یزید بن ابوسفیان و یا معاویه بن ابوسفیان می شناختند و امویان در منابر خود همواره بر علیه خاندان نبوت تبلیغ می کردند، اقداماتی که در جریان عاشورا و لشکر کشی به مکه در دوران عبدالله بن زبیر و واقعه حره خود را نشان داد و سپاهیان شام از نتیجه اعمال خود هیچ ابا و شرمی نداشتند.
خرید و فروش دین: تطمیع یکی دیگر از شگردهای رایج معاویه بود. او بسیاری از بزرگان و افراد مؤثر را با همین روش به خود جذب کرد. معاویه ولایت مصر را برای عمرو عاص تضمین کرد. وقتی که زیاد بن أبیه هیئتهایی برای دیدار با معاویه به دمشق میبرد، معاویه به بیشتر آنها مبالغ هنگفتی هدیه میداد. در یکی از این موارد، هنگامی که برمیگشتند، همین طور که به یکدیگر میگفتند، هر کسی چقدر گرفته است، مشخص شد که معاویه به هر نفر یکصدهزار دینار داده، ولی به یکی از آنها هفتادهزار دینار داده است.
این شخص حتات بن یزید بود. او نزد معاویه برگشت. معاویه به او گفت: چرا برگشتی؟ پاسخ داد: تو آبروی مرا را در بنیتمیم بردی؛ مگر نسب و حسب من بد است یا سن من کم است یا در قبیلهام جایگاه ندارم؟ چرا به من هدیۀ کمتری دادی؟ چرا خساست به خرج دادهای و به من کمتر از بقیه هدیه دادی؟ جملهای که معاویه گفت، فوقالعاده مهم است. او گفت: «إنّی اشتریتُ مِنَ القَومِ دینَهُم». من از آنها دینشان را خریدم و پول دین آنها را دادم و با این پولی که دادم، عملاً آنها از دین و اعتقاد خود دست برداشتند، ولی دین تو و مرام تو مرام و دین خوبی بود و من تو را شخصی دیندار میشناسم و نیازی به این کار نبود که از تو بخواهم دینت را بخرم. آن فرد در پاسخ معاویه گفت: از من هم دین من را بخر و مثل بقیه به من هم پول بده؛ یعنی آنقدر طمع و زرق و برق سکهها چشمهای انسانهای سادهاندیش و کوتهبین را پر میکند.
تهدید و ارعاب: معاویه در کنار این روشها، سیاست تهدید و ارعاب هم داشت. نمونههای فراوانی از سیاست تهدید و ارعاب در حکومت وجود دارد. وقتی ابن زیاد، حجر بن عدی و یارانش را در کوفه دستگیر کرد و پیش معاویه فرستاد، به آنها گفتند که باید تبرّی بجویید وگرنه شما را خواهیم کشت. در نتیجه هفت یا هشت نفر را به شهادت رساندند و شش نفر جان سالم به در بردند. مأموران معاویه در برابر چشمانشان قبرهایشان را حفر کردند و کفنهایشان را جلوی چشمانشان قرار دادند و گفتند که این قبر و کفنهای شماست و اگر تبری نجویید، شما را به شهادت میرسانیم. آنها جانانه بر باور خود ایستادند و به شهادت رسیدند.
خنثی سازی جنگ نرم امویان:
آنچه بیان شد، بخش بسیار کوچکی از فعالیت های نرم امویان بود. حال باید دید که امام حسین(ع) چگونه با این هجمه های نرم برخورد می کنند. همانگونه که اشاره رفت، معاویه در سال ۵۶ یا ۵۷ق نامهای به امام حسین(ع) نوشت. شاید مهمترین سندی که برای شناخت موضع امام حسین(ع) و شیوۀ مواجهۀ ایشان با معاویه داریم، پاسخ به همین نامه است. امام(ع) در این نامه مرزکشی کاملاً شفاف و دقیقی با دشمن ترسیم کردند. پاسخ حضرت به نامۀ معاویه را در کتاب «الإمامه و السیّاسه» آوردهاند.
امام(ع) پاسخ مفصلی به معاویه نوشتهاند و موارد متعددی را به معاویه گوشزد نموده و شفاف مرزبندی کردهاند. در عین حال این نکته را هم یادآوری کردهاند که تو خود میراثخوار جد من هستی و اگر چنین نبود، تنها شرافت تو و خانوادهات همان سفرهای تابستانی و زمستانی شما بود (اشارۀ حضرت به سفرهای تجاری پیش از اسلام بنیامیّه بود).
«اما بعد، نامه ات به دستم رسيد. نوشته بودى كه درباره ما گزارشات نامطلوبى دريافت كرده اى و گفته اى كه به نظر تو اين گونه اعمال را براى من سزاوار نمى دانى. ..آيا تو قاتل حجر بن عدى برادر كنده و ياران نمازگزار او كه خداى را پرستش مى كردند نيستى؟ تو از خدا نترسيدى و پيمان او را سست شمردى و در كمال جرأت و جسارت آنان را به قتل رساندى؟ آيا تو قاتل عمرو بن حمق يار و مصاحب رسول خدا صلی الله علیه و آله، آن بنده صالح كه كثرت عبادت او را فرسوده و پيكرش را نحيف و رنگ از رخسارش برده بود نيستى؟ در حالى كه امانش دادى و چنان عهد و پيمان ها برايش بستى كه اگر براى بزهاى وحشى بسته مى شد از قله كوه ها به زير مى آمدند. اى معاويه آيا تو ادعا نكردى كه زياد پسر سميه كه در فراش عبيد از قبیله ثقیف به دنيا آمده فرزند پدر تو است؟ رفتارت آن چنان وحشيانه و ناهنجار است كه گويى اصلا از اين امت نيستى و اين امت را با تو ربطى نيست..مگر دين على همان دين پسر عمش رسول الله صلی الله علیه و آله نيست، كه امروزه تو به نام همين دين بر جاى پيامبر صلی الله علیه و آله تكيه زده اى؟
اگر دين على و دين پيامبر نبود شرافت تو و پدرانت در همان زحمات طاقت فرساى بيابانگردى و كوچ هاى زمستانى و تابستانى بود. به هر حال آن چه بايد بگويم گفتم. پس تو به خود و به دين خود و بر امت محمد صلی الله علیه و آله بنگر. آگاه باش كه كشانيدن اين مردم به فتنه و فساد، خود بزرگترين گناه و سرپيچى از اوامر الهى است. و من فتنه اى را بزرگتر از اين كه تو بر اين مردم حكومت كنى نمى بينم، و بزرگترين وظيفه اى كه در برابر دين و امت محمد صلی الله علیه و آله دارم اين است كه كار تو را آشكار كنم. پس اگر چنين كردم نزديكى به خداست و اگر قصور كنم، از كوتاهى و قصور خود در پيشگاه الهى استغفار، و استمداد مى كنم كه مرا ارشاد و رهبرى فرمايد تا در كار و مهم خود موفق گردم.
و نيز در نامه ات گوشزد كرده اى كه اگر من برخيزم، تو هم برخواهى خواست. هر نقشه و حيله اى دارى بكار بند. اما آگاه باش كه ضربات تو بر وجود من كارگر نيست، و مكر و حيله هاى تو بر من زيانى نيست و بر هيچ كس هم جز بر خودت ضرر نخواهى زد. تو بر مركب جهل و نادانى سوار شده اى. از عهد بستن و عهد شكستن ياد كرده اى. بدان كه خصلت پيمان شكنى و نقض عهد شيوه خاص توست. آن عهدها و پيمانها كه با ما بستى به كدامين عهدت پايبند ماندى؟ تو امان ها دادى و هم خويشتن امان نامه خود را به زير پاى افكندى، و با كشتن اين پاكمردان پيمان خود را شكستى و سوگندها و عهدها را زير پا گذاشتى. بى آنكه اين افراد با كسى سر جنگ داشته و يا كسى را كشته باشند آنان را بكشتى. آن ها كشته شدند، بى آن كه كسى را كشته باشند.
از این پاسخ امام میتوان چند محور عمده را استفاده کرد: یکی آگاهیبخشی و دیگری پایبندی مطلق به ارزشها و فرو نغلتیدن در روشهایی است که معاویه طراحی کرده بود. امام حسین با استناد به منابع دینی قابل اعتماد و پذیرش همگان، که قرآن و سنت پیامبر(ص) بود، سخن میگفتند تا معیار بحثها معلوم باشد.
خاندان اموی در پایگاه خود، در شام به طور مرتب از خاندان اهل بیت و بخصوص امیرالمومنین(ع) بدگویی می کردند و تهمت هایی ناروائی می زدند و سب امیرالمومنین(ع)را قانون کرده بودند، امام حسین(ع) نه تنها در مناسبت های مختلفی حقانیت اهل بیت را به اثبات می رساندند، بلکه پیشوند اسامی فرزندان خود را علی گذاشتند؛ علی اکبر، علی اصغر و علی بن حسین(ع).
انصاف در داوری نسبت به دشمن از ویژگیهای دیگر امام حسین(ع) در مواجهه با معاویه بود. اگر بخواهیم برداشت امروزی از رفتار اباعبدالله داشته باشیم، باید بگوییم که پایبندی به اخلاق نباید به گونهای باشد که مرز انسان با دشمن، مشخص و شفاف نباشد؛ یعنی نقطۀ اوج اینجاست. آنچه ما هماکنون در فضای رسانهای خود به آن نیاز داریم همین است که مرزبندی شفاف با دشمن داشته باشیم. گاهی ظاهراً میخواهیم یا احساس میکنیم که میخواهیم به اخلاق و ارزشها پایبند شویم، اما مرز با دشمن مرز مشخصی نیست و معلوم نیست که دشمن در کدام فضا بازی میکند.