سرای نور؛فلسفه بعثت انبیای الهی و در ادامه راه آنها، وجود ائمه معصومین(ع) برای هدایت و رسیدن بشربه کمال و قرب الهی است. در حقیقت خواست و اراده الهی بر این قرار گرفته که انسان همواره در مسیر زندگی خود از وجود راهنمایانی برخوردار باشد تا بتواند از تربیت الهی برخوردار گردد.هدف از تربیت، عبادت حق و در نتیجه شناخت خداوند متعال است.
تربیت خلق فلسفه ی بعثت رسولان و مهمترین وظیفه ائمه معصومین اولیای الهی است. بعد کتاب الهی و سیره حضرت پیامبر(ص)، نهج البلاغه و سیره حضرت امیرالمومنین(ع) مهمترین منبع و چراغ هدایت بشریت به کمال و رستگاری است. در این سند ارزشمند، در حوزه های مختلف،راهکارهایی برای بهتر زندگی کردن، بهتر زیستن، سیر و …و هر آنچه که انسان در زندگانی خود بدان نیاز دارد، بیان شده است که یکی از مهمترین محورهای آن که مورد نیاز امروز است، رویکردهای تربیتی در نهج البلاغه است.
پیامبر(ص)اسوه حسنه:
از دیدگاه امام علی(ع) تأسّی به اسوههای حسنه، نقش مهمی در رشد و تعالی انسانها ایفا میکند:«و اقتدوا بهدی نبیّکم أفضل الهدی و استنّوا بسنّتهِ فإنّها أهْدَی السنن[نهج البلاغه، ترجمه شهیدی،خطبه ۱۱۰، ص۱۰۷] ؛ به سیرت پیامبرتان اقتدا کنید که برترین سیرت است و به سنّت او باشید که هدایت کنندهترین سنّتهاست». آن حضرت در جای دیگر، از تأسّی و اقتدای خویش به حضرت رسول اعظم(ص) سخن میگوید: «و لقد کنت اتبعُهُُ اتباع الفصیل أثر أمّه یرفع لی فی کلّ یوم من أخلاقه علماً یأمرنی بالاقتداء بِهِ[نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۱۹۲، ص۱۲۲]؛ و من در پی او بودم، چنان که بچه شتر در پی مادر است. هر روز برای من از اخلاق خود نشانهای بر پا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت».
امیر علم و بیان مولا علی(ع) در سخنی دیگر نقش الگوپردازی و الگوپذیری از معصومان(ع) و لزوم پیروی از ایشان را در ابعاد والای تربیتی چنین بیان میفرمایند: «به خاندان پیامبرتان بنگرید، بدان سو که میروند، بروید و پی آنان را بگیرید که هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند کرد و به هلاکتتان باز نخواهند آورد. اگر ایستادند، بایستید و اگر برخاستند، برخیزید. بر ایشان پیشی میگیرید که گمراه میشوید و از آنان پس نمانید که تباه گردید».[ سیدعلی نقی فیض الاسلام، ص۳۳۰].
موعظه و تذکر:
یکی از شیوههای تربیت و هدایت، موعظه حسنه و تذکّر بجاست که نیاز فطری انسان است و بدون آن، دل به شرار غفلت و ضلالت دچار میشود و میمیرد. به فرموده امام علی(ع): «الموعظةُ جلاءُ القلوبِ و صقالُ النفوس؛ موعظه، جلا دهنده قلبها و روشنی بخش جانهاست».روش نیکوی موعظه و تذکّر در قرآن کریم نیز بعد از حکمت مورد تأکید قرار گرفته است؛ چنان که خداوند خطاب به پیامبر خود در راه ابلاغ رسالت فرمود: )ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ… ( [نحل /۱۲۵] ؛ «ای پیامبر! مردم را به راه خدا با کلام حکمتبار و موعظه حسنه دعوت کن و با آنها به بهترین شیوه، سخن بگو».تذکّر و یادآوری نعمتها و تکالیف ابتدا در حق خود و آن گاه در حق دیگران، از آن رو لازم است که در طریق معرفت و رشد یا درمان باشد و غفلتها را از دلمان در مسیر نورانی تربیت بزداید.
امیرمؤمنان(ع) ندای وعظ آمیز پیامبران را چنین میداند:« پس خدای تعالی پیامبران خود را برانگیخت و ایشان را پی در پی فرستاد تا عهد و پیمان خداوند را که فطری آنان بود، بطلبند و نعمتهای فراموش شده را یادآوری و از راه تبلیغ با ایشان گفتگو کنند و عقلها را از زیر غبار ضلالت و غفلت بیرون آورند و به کار اندازند».[ ترجمه نهجالبلاغه، فیض الاسلام، ص۳۳]. شیوه امام علی(ع) در سفر و حضر، و در دوران زمامداری و خانهنشینیاش، همین بود که جاهلان را از راه وعظ و نصیحت و تذکّر، هدایت و تربیت میکرد و طاغیان سرکش را از راه مبارزه و تهدید و تنبیه بیدار میساخت و تأکید میفرمود:«إن للقلوب شهوة و اقبالاً و ادباراً فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها فانّ القلوب إذا أکره عمی؛[ ترجمه نهجالبلاغه، محمد دشتی، ص۲۰۵] دلها را روی کردن و پشت کردنی است؛ پس دلها را آن گاه به کار وادارید که بخواهند؛ زیرا اگر دل را به اجبار به کاری واداری، کور میگردد».
محبّت و مدارا:
محبّت، اساس و رکن دین است و دین بر پایه آن به دلها رسوخ کرده و راسخ مانده است. شیوه محبّت و مدارا در سراسر زندگی انسانها، درس آموز و روشی مطلوب و ایدهآل در مسیر تربیت اسلامی است که هم جاذبه در افراد میآفریند و هم انگیزه؛ تا از تلاطم و پراکندگی، انسانها را به اتفاق و اجتماع بر محور دین سوق دهد و فرهنگ دینی رواج یابد. از آنجا که محبّت با سرشت و فطرت آدمی سازگار است و پذیرش آن از ناحیه درون و به دور از هیچ تحمیلی است، باید مربیان تربیتی به ویژه خانوادهها برای جذب فرزندان و جلوگیری از انحراف آنان بدان متوسل شوند و آگاه باشند که اگر جام محبّت در خانوادهها لبریز باشد، فرزندان کمتر به ناهنجاریهای جامعه تن میدهند.
در شیوه تربیتی امام علی(ع) به نهایت بعد عاطفی آن حضرت در برابر فرزندانش برمیخوریم؛ از جمله آنگاه که به امام حسن مجتبی(ع) در بیان وصایای خود چنین خطاب میکند:«فرزندم! تو را دیدم که پاره تن من بلکه همه جان منی؛ آن گونه که اگر آسیبی به تو رسد، به من رسیده است و اگر مرگ به سراغ تو آید، زندگی مرا گرفته است. پس کار تو را کار خود شمردم و نامهای برای تو نوشتم تا تو را در سختیهای زندگی رهنمون باشد، من زنده باشم یا نباشم».[ ترجمه نهجالبلاغه، محمد دشتی، ص۱۵۶] بنابراین طبق فرمایش و سیره امام علی(ع)، برای تربیت فرزند لازم است که با مدارا، ابتدا شفقت و دلسوزی و مهربانی خود را به اثبات رسانیم و این شیوه را در سطح گسترده برای همه در پیش بگیریم. آن امام همام در تربیت افراد جامعه نیز به اصل تألیف قلوب و محبّت و مدارا بسیار توجه میکرد و بر اشاعه آن تآکید میفرمود: «قلوب الرجال حشیة فمن تألفها اقبلت علیه؛ دلهای مردم وحشی (پراکنده) است. به کسی روی میآورند که با آنها خوشرویی (محبت و مداراکند».[ ترجمه نهجالبلاغه، محمد دشتی، ص۱۹۳]
معیار و میزان تنبیه و تشویق:
یکی از روشهای تربیتی دین اسلام، تمسّک به عفو و تغافل و تنبیه و تشویق افراد است که در باب برتری هر یک از ملاکها، بحثها و گفتارهای بسیار وجود دارد. چون انسان مصون از اشتباه و خطا نیست، اگر در مسیر دچار سهوی شود، نباید چنان مورد عتاب و خطاب قرار گیرد که از ادامه راه بازماند و از خود باوری و اعتماد به نفس فاصله بگیرد. اما باید در مسیر تربیت فرزندان در خانوادهها و افراد در جامعه، معیار و میزان تنبیه و تشویق به خوبی شناخته و مراعات شود؛ چنان که ائمه اطهار(ع) با شناختی که از نهاد افراد و قابلیتهایشان داشتند، به این مهم یعنی تقدم عفو و تشویق بر تنبیه و مجازات مبادرت میورزیدند.
امام علی(ع) در دستگاه عدالت خود هر دوی آنها یعنی مهر و قهر، و شمشیر تیز عدالت و زبان رأفتش را نیز در جای مناسب به کار میبست. در عین حال در مسیر تربیت و پرورش فکری و اخلاقی افراد، به سان پیامبر اعظم(ص) از حقوق خود و جسارتهای افراد در اوج قدرت میگذشت و ناسزای معاندان جاهل را به جای اینکه به محکمه قضاوت بکشاند، با خود به مسجد میبرد و صمیمانه از خدا برای چنین افرادی طلب مغفرت، و برای هدایت ایشان دعا میکرد. آن حضرت برای بیداری و هوشیاری مربیان در مسیر تربیت افراد، خطاب به امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: « پس اگر یکی از شما مرتکب خطایی شد، عفو و تغافل همراه با توازن و به تناسب خطا، از تنبیه و زدن فرد ـ البته برای کسی که عاقل است ـ بهتر و برتر است».[ بحارالانوار، ص۲۱۸]
البته آن حضرت برای تعدیل در برخوردها با این اعتقاد که گاهی، بخشیدن یک فرد تبهکار برای فرد و جامعه مضر و فساد آور است، به تعیین حدود و مرزهای تشویق و تنبیه متربّیان پرداخته، فرمودند:«نباید نیکوکار و بدکار نزد تو به یک پایه باشند که آن، نیکوکاران را در نیکویی بیرغبت سازد و بدکاران را به بدی کردن وا میدارد. پس هر یک از ایشان را به آنچه عمل کرده است، جزا بده».[ ترجمه نهجالبلاغه، فیض الاسلام، ص۱۰۰۰٫]
نکته شایان توجه دیگر در این روش آن است که حضرت علی(ع) بر اساس کرامتی که برای انسانها قائل بودند، همواره تأکید میکردند که با انسان خطاکار در مرحله اول از روی رأفت و کرامت رفتار کنید و به منظور بیداری و تحرّک انسانها بر اساس همان غیرت و روح کرامتش وارد عمل شوید؛ چنان که خود در خطاب به تمام وجدانهای خفته میفرماید:«بزرگوارتر از آن باش که به پستی دنیا تن دهی؛ هر چند تو را به مقصود برساند؛ زیرا نمیتوانی در برابر آنچه از شخصیت خود که در این راه از دست میدهی، جایگزینی به دست آوری. بنده دیگری مباش؛ در حالی که خدایت آزاد آفریده است».[ ترجمه نهجالبلاغه، فیض الاسلام، ص۸۹۱٫]
در جمع بندی از مباحث فوق باید گفت که سیره و منش و رفتار عملی امیرالمومنین(ع) برگرفته از کلام الهی و سنت و سیره پاک پیامبر اسلام است. از این رو، میبینیم که حضرت علی(ع) بدین به افراد منزلت میبخشید و آنها را با اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری به تربیت خودشان وامیداشت تا ضمن حفظ عزّت و کرامت خود، به سراغ تخلّفی نروند و به عجز کشیده نشوند؛ بلکه متوجه شخصیت کریمانه خویش باشند و در سایهسار آن از پستیهای گناه به بلندای قلّه تقوا پناه آورند.