زمان انتشار: ۳ تیر ۱۳۹۶ -

شعرای عرب و مرثیه امام حسین(ع)

شعرای عرب در قرون اولیۀ پس از عاشورا با بیان مصیبت‌های سالار شهیدان و حمایت از قیام آن حضرت در عرصۀ شعر و ادب، فعالانه وارد عرصه شدند. کمیت اسدی، سید اسماعیل حمیری، دعبل خزاعی، منصور نمری، عبدی کوفی و ده‌ها تن دیگر در این راه فعالانه کوشیدند.

سرای نور؛در جریان سوزناک عاشورا، قلب‌های همۀ انسان‌های آزاده غمناک شد. آنانی که حسین (ع) را شناختند، در کنارش تا رسیدن به کام شیرین شهادت ایستادگی کردند و برخی از آنانی که نتوانستند یا نخواستند در کنار امام حسین(ع) باشند بعدها دچار اندوه و عذاب وجدان شدند. در این میان، انسان‌های بسیاری از جمله شعرا و خطبا، که زمانۀ حسین(ع) را درک نکردند، در تاریخ تلاش کردند با سخنان آهنگین و در عین حال با ایجاز و استعاره، یاد و خاطرۀ امام حسین(ع) و یاران باوفایش را همواره زنده نگاه بدارند.

در این میان سرودن شعر در رثای سیدالشهدا(ع) از جانب ائمه معصومین(ع) بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. امام سجاد(ع) نخستین شخصی بود که شاعران را به سرودن شعر در رثای پدر بزرگوارشان و یاران باوفایش تشویق کردند. از جملۀ این شعرا، بشیر بن جذلَمْ بود

هنگام بازگشت کاروان اهل بیت از شام، امام سجاد(ع) با چند تن از اهالی مدینه مواجه شدند؛ یکی از آنان بشیر بن جذلَمْ بود. امام سجّاد(ع) او را شناخت و به او فرمود: ای بشیر، پدرت شاعر بود، تو هم از شاعری بهره‌ای داری؟ بشیر گفت: بلی، من خود نیز شاعرم. حضرت فرمود: ابیاتی بگو و جلوتر از ما به مدینه برو و خبر ورود ما و مصیبت قتل سیدالشهدا(ع) را به مردم اعلام کن. بشیر این ابیات را ساخت و با گریه و صدای رسا بر مردم مدینه فراخواند:

یا اهلَ یثرب لا مُقامَ لکم بِها                       قُتِلَ الحسینُ و ادمعی مِدرارٌ

 الجسمُ منه بکربلاءِ مفّرجٌ                        والرأسُ منه علیَ القناهِ یُدارُ.

ای اهل مدینه، دیگر در مدینه اقامت نکنید که حسین(ع) شهید شد و به این سبب، سیلاب اشک از چشم من روان است. بدن شریفش در کربلا و در میان خاک و خون افتاده و سر مقدّسش را بر سر نیزه‌ها در شهرها می‌گردانند.

بر اثر شنیدن این خبر زنی در مدینه باقی نماند، جز آنکه از خانه بیرون رفت و مردم سیاه پوشیدند و فریاد گریه و ناله سر دادند (ابومخنف، ۱۴۱۹ ق، ج ۱، ص ۵۰۳ به بعد)

شعرای عرب در قرون اولیۀ پس از عاشورا با بیان مصیبت‌های سالار شهیدان و حمایت از قیام آن حضرت در عرصۀ شعر و ادب، فعالانه وارد عرصه شدند. کمیت اسدی، سید اسماعیل حمیری، دعبل خزاعی، منصور نمری، عبدی کوفی و ده‌ها تن دیگر در این راه فعالانه کوشیدند. طلایه‌دار آنان کمیت بن زیاد اسدی (م ۱۲۶ق) بود که بهترین اثر در میان آثار رثایی عصر اموی، یعنی هاشمیات، از این شاعر است

شعرا در حضور ائمه(ع):

۱کمیت بن زید:

کمیت در ایام تشریق (روزهایی که نور ماه به آخرین حد زیادى می‌رسد) در منى بر امام صادق(ع) وارد شد و اجازه خواست تا براى حضرت از اشعار خود بخواند.

حضرت فرمودند: این ایام بسیار شریف و باارزش است.

کمیت عرض کرد: این اشعار دربارۀ شما سروده شده!

امام چون این جواب را بشنید فرمود تا یاران و همراهانش جمع شوند و به کمیت هم اجازه داد تا شعرش را بخواند (علامه امینی، ۱۴۱۶، ج ۲، ص ۴۲) »کمیت» شروع به خواندن کرد به نحوى که صداى گریۀ همه بلند شد تا رسید به این اشعار:

کأنَّ حسیناً و البهالیلُ حولَهُ                   لأسیافهم ما یختلی المتبتّلُ‏

 فلم أرَ مخذولًا لأجلِ مصیبهٍ             و أوجب منه نصرهً حین یخذل (همان، ج ۲، ص ۲۸۲(

»گـویـا حـسـیـن را مـى‌بـیـنم که بزرگانى اطرافش هستند و با شمشیرهایشان دشمنان را درو مى‌کنند. کـسـى را نـدیدم که به خاطر مصیبتى که بر او وارد شده، شکست بخورد درحالی‌که یاری وی واجب‌تر از هر کسی است«.

امام صادق(ع) دست‌هارا به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: «اللهم اغفر للکمیت ماقدم واخر وما اسر واعلن واعطه حتى یرضى؛ خدایا گناهان گذشته و آینده و گناهان آشکار و پنهانی کمیت را ببخش و به او آن‌قدر عطا کن که راضی شود».

۲سید اسماعیل حمیرى

ابو الفرج از على بن اسماعیل تمیمى و او از پدرش روایت کرده است که گفت: در خدمت ابى عبداللّه جعفر بن محمّد(ع) بودم که دربان امام براى سیّد اجازۀ ورود خواست و حضرت دستور داد که او را بر آن حضرت وارد کند. پس خانواده‌‏اش را در پشت پرده نشاند و سید داخل شد و سلام کرد و نشست. امام درخواست خواندن شعر کرد و سید این سرودۀ خود را خواند:

  أُمرر على جَدَثِ الحسین                       فقل لأعظُمِه الزکیَّه‏

  یا أَعْظُماً لا زلتِ من                                وَطْفَاءَ ساکبهٍ رَوِیَّه‏

  فإذا مَررتَ بقبرِهِ                                     فأَطِلْ به وَقْفَ المطیَّه‏

  و ابْکِ المطهَّرَ للمطهَّ                              رِ و المطهَّرهِ النقیَّه‏

کبُکاءِ مُعْولهٍ أَتَتْ                                      یوماً لواحدها المنیَّه‏

بر قبر حسین(ع) بگذر و به استخوان‌هاى پاکش بگو:

اى استخوان‌ها پیوسته باران (رحمت) بر شما روان و ریزان باد.

چون به قبر حسین(ع) بگذرى، چون شتر زانو بزن و درنگ کن.

و بر آن پاک نهادى که فرزند پاکمرد و پاکزنى پیراسته است،

چون مادر مهربانى که بر مرگ فرزندى از فرزندان خود می‌‏گرید، گریه کن.

راوى گفت: دیدم اشک از دیدۀ جعفر بن محمّد(ع) بر گونه‌‏اش ریخت و صداى گریه و شیون از خانه‌‏اش برخاست تا آنکه امام فرمود: بس کن و سیّد بس کرد (همان، ج ۲، ص ۳۳۷(

روزی ابو هارون المکفوف، خـدمت امام صادق(ع) شرفیاب شد، حضرت فرمودند: از حسین(ع) برایم شعر بخوان، ابو هارون شـروع کرد بـه خـوانـدن شعر، ولى حضرت آن سبک را نپسندید و فرمود: همان طوری که در کنار قبر حسین(ع) شعر می‌خوانید، بخوان؛ لذا ابو هارون به همان روش شعر سید حمیری را خواند:

  امرر على جدث الحسین     فقل لاعظمه الزکیه

با شنیدن این شعر حضرت گریست؛ لذا ابو هارون ادامه نداد، ولى حضرت فرمود: ادامه بده؛ شاعر چنین ادامه داد:

  وعلى الحسین فاسعدی ببکاک       یا مریم قومی واندبی مولاک

که بر اثر گریۀ امام(ع) و زن‌ها مجلس منقلب شد (نظری منفرد، مجلس اول(

۳ـ جعفربن عفان طائى

زید شحام مى‌گوید: خدمت امام صادق(ع) نشسته بودیم که جعفر بن عفان نابینا وارد شد، حضرت خطاب به او فرمود: «شنیده‌ام دربارۀ امام حسین(ع) خوب شعر می‌گویى».

گفت: آرى حضرت فرمودند: «بخوان». جـعـفـر شروع کرد به خواندن اشعار، امام و اطرافیانش بسیار گریستند. بعد حضرت فرمودند: به خـدا سـوگـنـد! فـرشـتگان مقرب خدا حضور یافتند و اشعارت را شنیدند و مانند ما گریه کردند و خداوند تو را آمرزید و بهشت را بر تو واجب کرد (سید محسن امین، ۱۴۰۶، ج ۴، ص۱۲۷

و اما اشعارى که در مجلس امام صادق(ع) سروده این است:

 لیبک على الإسلام من کان باکیا                    فقد ضیعت أحکامه و استحلت‏

غداه حسین للرماح دریئه                             و قد نهلت منه السیوف و علت‏

 و غودر فی الصحراء لحما مبددا                       علیه عتاق الطیر باتت و ظلت‏

فما نصرته امه السوء إذ دعا                         لقد طاشت الأحلام منها و ضلت‏

الا بل محوا أنوارهم بأکفهم                           فلا سلمت تلک الأکف و شلت‏

 و ناداهم جهدا بحق محمد                         فان ابنه من نفسه حیث حلت‏

فما حفظوا قرب الرسول و لا رعوا                 و زلت بهم اقدامهم و استزلت‏

 أذاقته حر القتل امه جده                          هفت نعلها فی کربلاء و زلت‏

 فلا قدس الرحمن امه جده                      و ان هی صامت للاله و صلت‏

کما فجعت بنت الرسول بنسلها                و کانوا کماه الحرب حین استقلت

‏(سید محسن امین، همان، ص۱۲۸)

۴دعبل خزاعی

دعبل خزاعی از جمله شعرای اهل بیت است که قصیدۀ تائیه‌ای دارد که به «مدارس‌الآیات» مشهور است و بلندترین شعر اوست. دعبل این شعر را در مدینه سرود و آن را در مرو در خدمت امام رضا(ع) خواند. این قصیده بسیار مورد توجه امام رضا(ع) قرار گرفت و ایشان را گریاند. بعضی محققان تعداد ابیات آن را تا ۱۲۳ بیت نوشته‌اند. دعبل در مرثیۀ خود از یک یک شهدای اهل بیت(ع) با ذکر مدفن آنها یاد می‌کند و فاطمه علیهاالسلام را به ندبه و زاری بر آنان دعوت می‌کند. در ادامه به قسمت‌هایی از این قصیدۀ طولانی اشاره شده است:

  و صلى علیه اللَّه ما ذر شارق             و لاحت نجوم اللیل مبتدرات‏

 أ فاطم لو خلت الحسین مجدلا             و قد مات عطشانا بشط فرات‏

 صلوات می‌فرستد بر او خداى تعالى مادامى که طلوع کند آفتاب نوردهنده و ظاهر گردند ستاره‌های شب که شتاب‌کننده باشند در طلوع و غروب (یعنى دایم‌الاوقات)، أى فاطمه اگر می‌دیدى حسین‌(ع) را که در زمین کربلا افتاده و جان مبارکش از بدن پاکیزه‌‏اش مفارقت کرده به کنار شط فرات‏ (اربلی، ص ۷۷)

اذا للطمت الخد فاطم عنده             و اجریت دمع العین فی الوجنات‏

 أ فاطم قومى یا ابنه الخیر فاندبى         نجوم سماوات بارض فلات‏

 در آن وقت ای فاطمه هر آینه بر روى خود می‌زدى نزد او و روان می‌‌گردانیدى اشک چشم را بر رخسار مبارک، اى فاطمه برخیز اى دختر خیرالبشر پس ندبه و نوحه کن بر ستارگان اوج عزت که در زمین کربلا به خاک مذلت افتاده‌اند (همان، ص ۸۲(

از خود دِعْبِل خُزاعی روایت شده است که در ایّام عاشورا خدمت علی بن موسی(ع) رسیدیم. دیدیم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشسته‌اند. چون مرا دید، فرمود: «مرحبا به تو ای دعبل! مرحبا به یاری‌کنندۀ ما به دست و زبان خود!» پس مرا طلبید و نزد خود نشاند و فرمود: «ای دعبل، دوست دارم که شعری برای من بخوانی که این ایّام، ایام حزن ما اهل بیت و ایام سرور اعدای ما، به‌خصوص بنی‌امیّه، بوده است. ای دعبل، کسی که بگرید و بگریاند بر مصیبت ما و آنچه که دشمنان بر ما وارد کرده‌اند، حق تعالی او را در زمرۀ ما محشور گرداند. ای دعبل، کسی که در مصیبت جدّم امام حسین علیه‌السلام بگرید، البته خداوند گناهان او را بیامرزد و بعد برخاست و پرده در میان ما و اهل حرم زد و ایشان را بین پرده نشانید تا در مصیبت جدّ خود بگریند. سپس به من فرمود: ای دعبل، مرثیه بخوان برای حسین علیه‌السلام که تو تا زنده‌ای ناصر و مادح ما هستی. با این کار، به ما یاری کن و دراین‌باره کوتاهی مکن.

دعبل می‌گوید: اشک از چشمان من جاری شد و شروع به شعرخوانی در رثای امام حسین علیه‌السلام کردم» (ابن قولویه، ۱۳۵۶ق، باب ۳۲، ص ۱۱۲). 

در پایان لازم است گفته شود که عبدالجلیل قزوینی صاحب کتاب «النقض»، از شاعران عرب‌زبان اهل سنت نیز عدۀ بسیاری را معرفی می‌کند که اشعاری در رثای حضرت امام حسین(ع) سروده‌اند و تعداد این‌گونه شاعران در میان پیروان شافعی و ابوحنیفه کم نیستند. نویسندۀ یادشده نوشته است: شافعی در حق امام حسین(ع) و شهدای کربلا مراثی بسیار گفته است‌، از جمله قصیده‌ای است با مطلع:

 أبکى الحسین و أرثى جحجاحا             من أهل بیت رسول اللّه مصباحا

و نیز قصیده‌ای است با مطلع

تأوّب همّى فالفؤاد کئیب            أرّق نومى فالرّقاد عجیب‏

به نوشتۀ صاحب «النقض‌«، شافعی این مراثی را سروده است که دیگران‌، قادر به خلق امثال آن‌ معانی نیستند. همین نویسنده‌، تعداد سرایندگان مراثی شهیدان کربلا را بی‌عدد و نهایت می‌داند (قزوینى رازى، ۱۳۵۸، صص ۳۷۰-۳۷۱)

منابع و ماخذ:

ابن قولویه، جعفر بن محمّد (۱۳۵۶ق)، کامل‌الزیارات، نجف: مطبعه المرتضویه

إربلى‏، على بن عیسى (۱۳۸۲)، کشف‌الغمه، ترجمه و شرح على بن حسین زواره‌‏اى، تهران: انتشارات اسلامیه‏

ابومخنف لوط بن یحیی بن سعید ازدی کوفی (۱۴۱۹)، نصوص من تاریخ ابی محنف، بیروت: دارالمحجّه البیضاء

سید محسن امین (۱۴۰۶)‏، اعیان الشیعه، بیروت: دار التعارف للمطبوعات. ‏

علامه امینى (۱۴۱۶)‏، الغدیر، قم: مرکز الغدیر

قزوینى رازى‏، عبدالجلیل (۱۳۵۸ش‏)، النقض‏، تهران: انتشارات انجمن آثار ملى‏

نظری منفرد، علی [بی‌تا]، نامه‌ها و ملاقات‌های امام حسین(ع)، قم: بنیاد معارف اسلامى

کلیدواژه ها:
زمان انتشار: ۳ تیر, ۱۳۹۶

مطالب مرتبط


  • آخرین اخبار
  • پربیننده ترین ها
  • آرشیو