سرای نور؛
کانال تگرامی محمدرضا زائری نوشت:: ۱۸شهریور۴۳، مسجد اعظم قم
«از این رادیو… دو سه ساعتش را هم دست ما بدهید اما آزادمان بگذارید، نه اینکه برنامهاش را هم خودتان بنویسید… من قول میدهم که نه با سلطنت شما مخالفت داشته باشد… فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاههای فرستنده یک مقداری دست ما باشد ما مردم را آشنا میکنیم؛ دنیا را آشنا میکنیم به احکام اسلام و اسلاممان.» (صحیفه امام، ج۱، ص۳۹۱)
این سخنرانی تفاوتهای مهمی با دیگر سخنان آیتالله خمینی در دو سال مبارزه آشکار و مستقیم با رژیم پهلوی دارد. او از سال۴۱ با سخنان طوفانیاش رژیم را در تنگنا قرار داده بود اما این بار از ضرورت واگذاری بخشهایی از حکومت به روحانیون سخن گفت. این درخواست تنها به امور فرهنگی مربوط نبود، او وقتی نفوذ صهیونیستها و بهاییها را در سيستم دولت و حکومت ایران شرح داد گفت: «ما در این مملکت یک وزارتخانه نداشته باشیم؟ همه وزرا از آمریکا؟
خوب یکیاش هم از ما. خوب بدهید این فرهنگ را دست ما… اگر از شما بهتر اداره نکردیم، بعد از ده پانزده سال ما را بیرون کنید… اگر ما گفتیم که شما تحصیل نکنید… اگر ما گفتیم شما به اعماق آسمان نروید. شما عرضهاش را ندارید… عرضهاش را ندارند میگویند روحانیون نمیگذارند… بفرمایید کارخانه ذوب آهن بیاورید، کدام روحانی گفته نیاورید… بفرمایید طیارهسازی کنید، اتومبیلسازی کنید؛ آقا عرضهاش را ندارید.» (صحیفه امام، ج۱، ص۳۹۱)
آن روزها زمزمهی تشکیل وزارت اوقاف بود و آیتالله گفت: «وزارت اوقاف از ما باشد… یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم، آنوقت ببینید که اینطوری که الان دارد لوطیخور میشود، نخواهد شد… دست ما بدهید ببینید چه خواهد شد، آنوقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنیشان میکنیم… اجازه بدهید مالیات اسلامی را به آنطوری که اسلام با شمشیر میگرفت بگیریم از مردم، آنوقت ببینید دیگر یک فقیر باقی میماند؟ من برای شما راه هم میسازم؛ من برای شما کشتی هم میخرم.» (صحیفه امام، ج۱، ص۳۹۲)
آیتالله خمینی در این سخنرانی نکات بسیار مهمی درباره مسایل کشورهای اسلامی، شرایط منطقه و حتی دیدگاههای سیاسیاش مطرح میکند که نشان از تمرکز او بر مسالهی حکومت دارد. بهعنوان نمونه در بحث حزب در کشور میگوید: «راجع به مملکت خودمان… هر دولتی میآید یک حزبی درست میکند… آنجاهایی که حزب هست، دولتها از حزب وجود پیدا میکنند، نه اینکه اول دولت تشکیل بشود بعد حزب درست کند.»(صحیفه امام،ج۱، ص۳۸۴تا۳۸۵) ممکن است این سخنرانی علاوه بر سخنراني چهارم آبان ضد كاپیتولاسیون، نقش مهمی در تصمیم برای تبعید او داشته باشد که موضوعی قابلبررسی است.
برخي به بهانه شرايط حساس، همواره با مطرحشدن بحثهاي اساسي و چالشي مخالفند اما حقیقت این است که ما در آستانه چهلسالگی جمهوری اسلامی هستیم و تمام این چهلسال را «در شرایط حساس کنونی» سپری کردهایم و شنیدهایم؛ «الان وقت این حرفها نیست»، «کاش در شرایط سیاسی دیگری این حرف را مطرح میکردی»،«حالا که فلانی در فلان موقعیت سیاسی قرار دارد این حرف را میزنی!» و … این نگاه ما را از بسیاری از امور مهم از جمله آبادانی کشور و زندگی مردممان غافل کرده و تحمل جراحتهای عمیق فقر و فساد و تبعیض را برایمان آسان کرده است. نمیخواهم تاثیر دشمنیها در نقصهای این چهل سال را نادیده بگیرم اما تاریخ بیرحمتر از این حرفهاست. این جملهها در تاریخ ثبت شده است چه امروز یادآوری کنیم یا نکنیم، فردا در پیشگاه تاریخ محاکمه خواهیم شد.
اگر امام عزیز معتقد بود که با اوقاف میتوان فقر را ریشهکن کرد، به اين موضوع اندیشیده بود. امروز اوقاف تا چه حد در ریشهکنی فقر موفق بوده و اصولا آيا این موضوع را در حیطه وظایفش میبیند؟
اگر زمانی امام، دو سه ساعت از برنامههاي رادیو را میخواست امروز با این همه شبکههای متنوع کجای کار هستیم؟ سخن رهبری که دستگاههاي فرهنگی را مختل میبیند و فرمان آتش به اختیار میدهد نشاندهنده یک درد عمیق است. آیا اين سخنان به معنای ناامیدی از سیستم است؟ اگر چنین باشد امید است که این ناامیدی صرفا مربوط به حوزه فرهنگ باشد و به اقتصاد و حوزههای دیگر نرسیده باشد. انقلاب برای دراختیارگرفتن این سیستمها انجام شد و پس از انقلاب باید در سیستمها نیز انقلاب میشد، اما تا چه حد اين اتفاق افتاده است؟ موضوعی که به نظر میرسد تا به امروز جدی گرفته نشده و سیستمها با اشکالات فراوان رشد کرده و بزرگ شدهاند و میتوانند هر کار تمیز فرهنگی و اقتصادی را نیز ببلعند. آیا دانشگاهها و حوزههای علمیه توان علمی برای نقد و اصلاح سیستمهای کشور را دارند؟ براستي چه باید کرد؟