به گزارش سرای نور؛ «سازندگی» واژه زیبایی است که در فوتبال ایران معمولا مدیران باشگاه تنها با آن «پز» میدهند، اما در عمل کمترین توجه را به آن داشته و حداقل بودجه به علاوه پیش پا افتاده ترین برنامهها به آن تخصیص داده میشود. گویی آکادمی و سازندگی تنها از سر اجبار است و برای خالی نبودن عریضه.
یکی از تیمهای بزرگ و مطرح کشور که ید طولایی هم در امر سازندگی دارد، در حالی در این خصوص همچنان ظاهر قضیه را حفظ کرده است که در عمل آکادمی این باشگاه در شرایطی اسفناک به سر میبرد و این در حالی است که همگان بر این تصورند که این باشگاه از یک آکادمی مجهز برخوردار است.
باشگاه مزبور ظاهرا مجهز به خوابگاه است. خوابگاهی که به بازیکنانی تخصیص داده میشود که از شهرهایی غیر از پایتخت عضویت تیم های پایه این باشگاه را دارند. اما این خوابگاه به تنها چیزی که نمیخورد، محل استراحت و خوابیدن عده ای نوجوان است که قرار است آینده فوتبال ایران را بسازند.
این خوابگاه بی امکانات و خالی از ابتداییترین لوازم زندگی و وسایل آسایشی است و حتی در مقطعی از فصل سرما با قطعی برق و گاز مواجه بود تا فوتبالیستهای جوان و نوجوان از استفاده از وسایل گرمایشی در اوج سرما هم محروم باشند و این وضعیت هفته ها ادامه داشت.
بازیکنان شهرستانی تیم های پایه این باشگاه که تنها محلی به اسم خوابگاه برای خوابیدن در اختیار دارند، حتی امکان تغذیه هم نداشتند و از آنجایی که این جوانان عمدتا از خانواده های ضعیف و متوسط و اقشار آسیب پذیر جامعه هستند، برای تهیه مایحتاج اولیه و حتی خورد و خوراک و تغذیه شان هم دچار مشکلات عدیده هستند و ناچارند برای این منظور کار کنند و شغلهای جانبی داشته باشند. هرچند کار عار نیست و کار کردن هم مشکلی ایجاد نمیکند. اما طبیعی است که این کار نباید شغل کاذب باشد.
یکی از بازیکنان اصلی و تاثیر گذار این تیم در تمام ساعات شبانه روز به جز ساعاتی که تیمش تمرین یا مسابقه دارد در خطوط متروی تهران به دستفروشی مشغول است. این بازیکن که به گواه مربیاش میتواند یکی از بهترین فوتبالیستهای سال های پیش روی فوتبال ایران باشد، در مترو به فروش اسپری و ادکلن مشغول است تا قادر به تهیه مایحتاج اولیه اش باشد و شبها را در خوابگاه سرد و بدون امکاناتی که دارد سر گرسنه بر بالین نگذارد و دستش جلوی کسی دراز نباشد.
یکی دیگر از بازیکنان اصلی این تیم روزها کار نمیکند. چون شغلی که برای گذران زندگی پیدا کرده، یک کار شبانه است. این بازیکن ۱۷ ساله ناچار است تا در یک تالار پذیرایی کار کند. آن هم یک کار کاملا خدماتی و طاقت فرسا. این فوتبالیست جوان شبها تا نیمه شب از میهمانان پذیرایی کرده و بعد از اتمام میهمانی ها و عروسیها، به نظافت تالار و شستن ظرفها مشغول است. کاری که تا پاسی از شب طول میکشد و از آن بدتر آن که محل کار این فوتبالیست جوان نسبت به محل خوابگاه، فاصله ای بسیار زیاد دارد.
یکی دیگر از بازیکنان شهرستانی و مستعد این تیم که البته نسبت به دو نفر دیگر شرایط شغلی بهتری دارد، تقریبا دارای یک شغل ثابت تر است. شغل این پسر، شاگردی کردن در یک عمده فروشی است. یک مغازه خواربار فروشی که البته اجناس خود را به صورت عمده میفروشد. اما شغل شریف این پسر نوجوان در این مغازه جابجایی بار و پرو خالی کردن انبار است. شغلی که نمیتواند مناسب یک نوجوان آن هم یک نوجوان فوتبالیست باشد.
فوتبالیست دیگری در همین تیم حضور دارد که برای تامین هزینههای اولیهاش ناچار است در ساعات بیکاری به وسیله موتور یکی از دوستانش مسافرکشی کند. این بازیکن درصدی از مبلغی که با موتور کار کرده را به عنوان دستمزد برداشته و بخشی دیگر را به صاحب موتور می دهد.
و این تنها بخشی از مشکلاتی است که آکادمی یک باشگاه بزرگ و پر سابقه با آن دست به گریبان است و بازیکنان آن با آن مواجه هستند و این در حالیست که هر یک از باشگاه های بزرگ کشور سالیانه مبالغ زیادی را در خرید و فروش بازیکن اعم از داخلی و به خصوص خارجی صرف می کنند و بخش اعظمی از این هزینه ها، هزینه های پرت است که اگر تنها درصد کمی از این هزینه پرت صرف همین تیم های پایه شود، قطعا این سرمایه گذاری زود بازده گردانندگان باشگاه های بزرگ را پشیمان نخواهد کرد.
منبع:مهر