سرای نور؛امروز، بیست و دوم خرداد ماه ۱۳۹۶، یادآور روزی است که شعر انقلاب اسلامیو دفاع مقدس، پدر معنوی خود را از دست داد و در غم فراق او به سوک نشست.
او از زمانی که سرودن شعر را آغاز کرد؛ بدون هدف نمیسرود؛ بلکه اهداف متعالی سیاسی و اجتماعی داشت و به استقلال و آزادی جامعه میاندیشید؛ به همین دلیل، وی به صورت کامل در خدمت نهضت انقلابی حضرت امام قرار گرفت و برای هر مناسبتی، شعری میسرود؛ تا آنجا که میتوان گفت مرور این اشعار و جمع آوری همه آنها، خود تاریخی منظوم است و البته خود او آرزو داشت تا روزی، نه تنها اشعار و سرودهای وی، بلکه همه اشعار و سرودهای انقلابی جمع آوری شود تا آرشیو کامل آن برای همیشه در دسترس علاقه مندان باشد.
سبزواری در جوانی ابتدا معلم بود و سپس کارمند بانک شد؛ اما هر دو این مشاغل را به عشق تمرکز در سرودن اشعار، سرودها و شعارهای انقلابی رها کرد تا با این ابزارها، به اضمحلال نظام پهلوی و پیروزی نهضت انقلابی مردمیکمک کرده باشد.
ویژگی شاعری او این بود که علاوه بر دقت و توجه در مسائل روز، با موسیقی هم آشنایی داشت و میتوانست اشعار و سرودهای حماسی دقیقتری را بسراید.
استاد سبزواری پیش از انقلاب همچنین تلاش کرد تا فعالیتهای شعری خود را به شخص خود محدود نسازد؛ این بود که افرادی مانند محمود شاهرخی(جذبه) و دیگرانی مانند مهرداد اوستا، مشفق کاشانی و سپیده کاشانی را هم به خود جذب کرد تا این حلقه و انجمن در فعالیتهای جمعی خود، بازدهی بهتری داشته باشند.
درباره استاد سبزواری زیاد گفته و شنیده شده است؛ اما این نوشتار میکوشد تا با مرور برخی ویژگیهای شخصیتی و خاطرات آن عزیز سفر کرده، یادبودی برای وی ترسیم کند:
یک. بزرگ شدن در جوّ شعر و شاعری
استاد خود در این باره، چنین گفته است: «من در خانوادهای رُشد کردم که پدربزرگم شاعر بود. پدرم هم شاعر بود، مُنتَها پس از آنکه چشم ایشان آب مروارید آورد؛ دکترهایی که در آن زمان از فرنگ آمده بودند؛ او را عمل کردند که متاسفانه نابینا شد. معلم من در شعر بیشتر پدرم بود؛ البته مادرم هم باسواد بود و همیشه کتابهایی را برای پدرم به خانه میآورد و میخواند تا دلتنگیهای او برطرف شود؛ با این اوصاف ما تقریبا در یک فضای فرهنگی معنوی بزرگ شدیم و با شعر، ادبیات و داستان همنشین بودیم.»
دو. اطاعت محض از امام و رهبری
علاقه مرحوم سبزواری به حضرت امام چنان بود که دعا میکرد و از خدا میخواست تا ان شاء الله با حضرت ایشان محشور شود.
علاقه و ارادت مرحوم سبزواری به حضرت امام، زبانزد است و پس از ارتحال ایشان، این علاقه مثال زدنی در وجود مبارک رهبر انقلاب قرار گرفت و این در حالی بود که حمید سبزواری، از سالها قبل از پیروزی انقلاب، آیتالله خامنهای را میشناخت و با ایشان حشر و نشر داشت.
و اکنون یکی از خاطرات استاد را در موضوع تواضع و فروتنی آیتالله خامنهای به مرور مینشینیم: «آن شب که ما به اتفاق برخی از دوستان رفتیم و آنجا نشستیم، حاج آقا با گرمیبیشتر از همیشه با ما رو به رو شد. قبلا در مجلس که مینشستیم ایشان بهعنوان یک روحانی مبارز مطرح بود؛ حالا هم یک روحانی مبارز مجاهد که رئیسجمهور هم شده بود… نشستیم آن شب شعر خواندیم و شعر شنیدیم. حاج آقا هم خیلی دلبرانه تر از مجالس دیگر با ما برخورد کرد… پس از پایان این مجلس بود که به یکی از دوستان حاضر، اینچنین گفتم: امشب حاج آقا خامنهای از موقع طلبگی خودشان افتادهتر و دلبرانهتر با ما روبهرو شد؛ وقتی که بزرگان بر مقامشان افزوده میشود؛ این شخصیت را پیدا میکنند و آن را ارزان نمیفروشند؛ افتاده تر میشوند تا پیش مردم بیشتر عزیز شوند. این نکته البته در نزد آدمهای معمولی، تفاوت دارد؛ چراکه آنها وقتی به مقامی میرسند خودشان را گم می کنند…»
اینچنین بود که پدر شعر انقلاب تا پایان عمر، پای خود را، جای پای رهبر معظم انقلاب نهاد و البته اشعاری هم برای حضرتشان سرود که این شعر، نمونه ای از آن اشعار فراوان است:
ای یاد تو شورافکن و پیغام تو پُر جوش
آوای تو نجوای هزاران لب خاموش
آنجا که تو رخساره نمایی؛ همه چشمند
وانجا که سخن ساز کنی؛ جمله جهان، گوش
در سینه تو را گر نه غم خلق جهان است
از نای تو شِکوای قرون، از چه زَنَد جوش
فریاد تو ویرانگر بنیان نفاق است
ای پرچم توحید تو را، زیبِ بر و دوش
بانگ تو خروشی ست، ملامتگر تاریخ
برخاسته از نای هزاران لب خاموش
بدخواه تو در حشر، سرافکنده ی خویش است
همراه تو با عزت و اکرام، هم آغوش
تا بر ورق دهر نشیند سخن عشق
هرگز نکند یاد تو را خلق، فراموش
پاس تو نگهدارد و جاه تو شناسد
هر باخبر از دانش و هر بهره ور از هوش
سه. باز بودن در خانه استاد به روی همه
یکی از ویژگیهای استاد حمید سبزواری این بود که درب خانه اش همیشه و در اوقات مختلف روز، به روی همه و بویژه شاگردانش باز بود. جالب اینکه اهل خانه و البته خود استاد سبزواری، حوصله بالایی داشتند و بسیار هم مهمان نواز بودند.
چهار. تلاش حداکثری برای برخورد شایسته با همه
و اما یکی از نکات مهم ویژگیهای اخلاقی استاد سبزواری، به شیوه مثبت ایشان در برخورد با اطرافیان معطوف میشود.
در این باره نقل است که در دوران بیماری ایشان، مداوای اشتباهی صورت گرفت که سبب کبودی انگشت سبابه و در نهایت قطع آن شد؛ این در حالی بود که استاد از این انگشت برای نوشتن و قلم به دست گرفتن، بسیار بهره میبرد؛ اما در هر صورت و پس از پیشامد این رخداد و با وجود ایجاد لرزش در دستخط استاد، وی باز هم رفتاری مهربانانه و با سعه صدر با کارکنان و دست اندرکاران بیمارستان داشت و حتی شعری در تقدیر از زحمات آنان سرود و به ایشان تقدیم کرد.
و امروز، نخستین سالگرد رحلت استاد حسین ممتحنی، مشهور به حمید سبزواری است؛ شخصیتی که در مانند چنین روزی و پس از نزدیک به نُه دهه عمر بابرکت، به دیدار معبود شتافت؛ اما یاد و نام و بویژه آثار گرانسنگش همیشه جاودانه است؛ آثاری مانند «سرود درد» که نخستین کتاب شعر برنده جایزه کتاب سال بود.