زمان انتشار: ۲ مرداد ۱۳۹۶ -

دوربین بعضی چهره‌های سینما را دوست‌دارد!

تمام آدم‌ها انرژی‌های خاصی دارند، انرژی‌هایی که مثبت یا منفی در بعضی از افراد براحتی قابل تشخیص است و با یک بار دیدن و یا چند جمله حرف زدن براحتی می‌توان آن را حس کرد.

سرای نور؛او مانند بسیاری دیگر از بازیگران سینما و تلویزیون خاستگاه اصلی‌اش تئاتر است و دهه ۷۰ نقش‌های زیادی را روی صحنه بازی کرده، اما بیشتر مردم او را با نقش بهبود در سریال «پایتخت» می‌شناسند. احمدی البته نقش‌های بسیاری را در سینما هم بازی کرده که از ماندگارترین آنها می‌توان به «بیست»، «هیچ»، «آلزایمر»، «اسب حیوان نجیبی است»، «بغض» و… اشاره کرد. او این روزها با فیلم سینمایی «کارگر ساده نیازمندیم» به کارگردانی منوچهر هادی بر پرده سینماها حضور دارد و در این فیلم نقش پدری را بازی می‌کند که بتازگی همراه خانواده‌اش به تهران مهاجرت کرده و با فلافلی کوچکی که در جنوب شهر دارد خانواده‌اش را تامین می‌کند. او برای کسب و کار مقداری پول نزول می‌کند تا مغازه کناری را بخرد، اما… . به بهانه بازی مهران احمدی در این فیلم گفت‌وگویی با او انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

این روزها «یک کارگر ساده نیازمندیم» را بر پرده سینماها دارید. چطور شد بازی در این فیلم را قبول کردید؟

فیلمنامه را دوست داشتم و نقش «رحمت» برایم متفاوت از سایر نقش‌هایی بود که تا به امروز بازی کرده بودم.

تفاوت از چه لحاظ؟

کاراکتری که در این فیلم بازی می‌کنم مردی جنوبی است که به لحاظ رفتاری، لهجه، عکس‌العمل‌ها و… متفاوت از دیگر نقش‌های کارنامه ام بود.

شما کارهای قبلی منوچهر هادی، کارگردان این فیلم را هم دیده بودید؟ منظورم این است که سبقه کاری ایشان در انتخاب این نقش تاثیر داشت؟

بله، قطعا. بعضا کارهای سینمایی و تلویزیونی منوچهر هادی را دیده بودم و می‌دانستم به کارهای اجتماعی علاقه‌مند است و دغدغه‌اش را دارد. با دیدن فیلم‌های او به این نتیجه رسیدم که حد استاندارد را در کارهایش رعایت می‌کند و بعضا کارهایش هم مورد استقبال مردم واقع می‌شود.

همان‌طور که گفتید شخصیت رحمت حدود ۲۰ دقیقه در شروع فیلم حضور دارد. برایم جالب است که بدانم چرا شما نقشی به این اندازه کوتاه را پذیرفتید؟

درست است که طول یک نقش برایم اهمیت دارد، اما عرض آن مهم‌تر است. البته من قبلا هم سابقه بازی در نقش‌های تقریبا کوتاه را داشتم. مثلا در فیلم «بغض» به کارگردانی رضا درمیشیان هم در نقش عمویی هستم که کشته می‌شود و دیگر در جریان فیلم حضور ندارد. من وقتی ببینم نقشی در روند داستان تاثیرگذار است حتما آن را بازی می‌کنم. نه‌تنها من بلکه خیلی از بازیگران هم چنین نظری را در پذیرش یک نقش دارند. ضمن این‌که کلیت کار هم برای من مهم است. مسلما متن قوی و گروه حرفه‌ای، من را برای قبول یک نقش ترغیب می‌کند. بله، نقش من بعد از ۲۰ دقیقه در فیلم تمام می‌شود، اما تا پایان قصه همه از او حرف می‌زنند و در واقع در جریان داستان گم نمی‌شود. تمام رویدادی که بعد از قتل رحمت رخ می‌دهد حول محور شخصیت اوست و تماشاگر دنبال این است که بداند به دست چه کسی و چرا به قتل رسیده.

رحمت یک شخصیت زحمتکش و خانواده دوست است که در عین این‌که نوعی عصبیت مهارنشده و تندمزاجی در او وجود دارد، اما برای مخاطب جذاب است و بازی شما نیز آن را باورپذیر کرده است، چطور به این نقش رسیدید؟

من یک فرصت دو هفته‌ای برای پیدا کردن این شخصیت و ارتباط برقرار کردن با او داشتم. همان‌طور که گفتم با شیوه زندگی جنوبی‌ها آشنا هستم و همین آشنایی در باورپذیری این نقش و غلوآمیز نشدن‌اش به من کمک زیادی کرد. من می‌دانستم مردهای خوزستانی حس تعصب شدیدی به خانواده خود دارند. در کنار اینها خیلی از ما از شهرستان به تهران آمده‌ایم. همیشه دیده‌ام شهرستانی‌هایی را که به هوای باغ سبز به تهران می‌آیند و فکر می‌کنند در تهران می‌توانند پیشرفت‌های خیلی چشمگیری داشته باشند، اما این تصور بیشتر شکل سراب را دارد. چون پیشرفت کاری، درسی و… در شهرستان‌ها هم میسر می‌شود. خیلی‌ها می‌آیند تهران و در این مسیر با انواع و اقسام مشکلات مواجه می‌شوند و بعضا حتی خانواده‌شان هم متلاشی می‌شود. در «کارگر ساده نیازمندیم» تمام شخصیت‌های داستان از شهرستان به تهران آمده‌اند و همگی از کارگری فعالیت‌شان را شروع کرده‌اند. بعضی از اینها تبدیل به کارتل اقتصادی شده‌اند و بعضی دیگر دلال یا کلاهبردار یا…. آنها برای بقای خود با هم دست به گریبان می‌شوند و همین دست به گریبانی وقایع تلخی را می‌آفریند که تمام عمرشان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. من و همه عوامل گروه راجع به تمام این مسائل با هم صحبت می‌کردیم که نتیجه‌اش شد این فیلم.

بله، اتفاقا به نظرم کاراکتر رحمت دقیقا به دلیل همین قرار گرفتن در شرایط سخت زندگی است که برای مهار و حفظ خانواده خود برخوردی غیرمنطقی و خشونت‌آمیز با دختر خود دارد و نکته اینجاست که باز هم پدر دوست‌داشتنی برای دخترش است. خودتان هم پدر دوست‌داشتنی برای دخترتان هستید؟

این را باید باران دخترم بگوید! من فقط می‌توانم بگویم که به هیچ وجه مثل رحمت خشن نیستم. ممکن است که در جهت وظایف پدری‌ام هشدارهایی به دخترم بدهم، اما با آرامش. هر پدری قطعا در شرایط عصبی و ناراحتی قرار می‌گیرد، اما باید بتواند خودش را کنترل کند. کاری که رحمت نمی‌کرد. اصولا کسانی در ارتباطات خانوادگی‌شان موفق‌اند که بتوانند عقلانیت و منطق را در زندگی‌شان به کار ببرند.

خودتان ما به ازای چنین کاراکترهایی را قبلا دیده بودید یا جذابیت‌های این نقش به خلاقیت‌های فردی خودتان بر می‌گردد؟

بله، من به عینه این آدم‌ها را دیدم که در بعضی موارد زندگی‌شان هم متلاشی شده. آنها با فکرهای دیگری وارد تهران می‌شوند و در عوض چیز دیگری نصیب‌شان می‌شود. من وقتی نقشی را در فیلمنامه می‌خوانم طرح کلی از آن در ذهنم می‌آید که برگرفته از مشاهداتم در جامعه و تخیل است که در نهایت با صحبت‌هایی که با کارگردان می‌کنم تکمیل‌تر می‌شود.

به نظر شما یک بازیگر چه کار باید انجام دهد که هم به درستی نقش‌هایش را انتخاب کند و هم محبوبیت‌اش را در میان مردم حفظ کند؟

نمی‌دانم من در چنین موقعیتی هستم که بتوانم به این سوال جواب دهم یا خیر! به هر حال یک بازیگر باید انتخاب‌های به موقع و درستی برای ماندگاری اش در این حوزه داشته باشد، اما به اعتقاد من و خیلی‌های دیگر باید «آنی» هم در وجود خود بازیگر باشد. این «آن» البته ربطی به چهره ندارد، اما بعضی از بازیگران چیزی در وجودشان دارند که به قول معروف دوربین دوست‌اش دارد و به تبع آن به دل مخاطب هم می‌نشیند، اما در نهایت مهم‌ترین فاکتور موثر در این حرفه صداقت است. صداقت مهم‌ترین ویژگی است که می‌تواند در نقش‌ها خودش را نشان دهد و مخاطب از طریق چشم پی به این صداقت می‌برد. صداقت است که باعث می‌شود نقشی گرم و باورپذیر شود. من ادعای داشتن صداقت در بازیگری را ندارم، اما سعی‌ام را همیشه کردم که آن را داشته باشم و محبت مردم هم همواره شامل حالم بوده و هست.

«یک کارگر ساده نیازمندیم» را در اکران عمومی با مردم دیدید؟

الان که متاسفانه سرکار هستم و فرصت نکردم فیلم را در اکران عمومی ببینم، اما در جشنواره فجر فیلم را در سالن دیدم. فیلم «یک کارگر ساده نیازمندیم» داستان دارد و دغدغه‌مند اجتماعی است. مشکلات مطرح شده در فیلم در تهران بخصوص، بوفور دیده می‌شود و بنابراین برای مردم قابل درک و ملموس است. من تا امروز کسی را ندیدم که بگوید این چه فیلمی بود و… .مردم ما الان متاسفانه یا خوشبختانه بی‌رودربایستی شدند و اگر فیلم بدی ببینند، می‌آیند و در فضاهای مجازی حسابی هر چه دلشان بخواهد می‌گویند. الان فیلم‌های کمدی بیشتر از اکثر ژانرها طرفدار دارند، اما فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» فیلم شریف و خوبی است که می‌توان آن را در کمال آرامش با خانواده تماشا کرد. چون الان بعضی از فیلم‌های کمدی را نمی‌توان با خانواده تماشا کرد و مرتب نگرانی که الان چه حرکتی یا حرفی از اینها سر می‌زند. بعد از دیدن «یک کارگر ساده نیازمندیم» آدم‌ها سنگین از سالن سینما خارج می‌شوند و فیلم چیزی به آنها می‌افزاید. به هر حال هر فیلمی در جایگاه خودش مخاطبانی دارد که قابل ارزش و احترام است و امیدوارم تمام فیلم‌ها از فروش خوبی برخوردار باشند.

در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

الان در فیلم سینمایی «هزارپا» به کارگردانی ابوالحسن داودی مشغول بازی هستم و در تئاتر هم اگر بشود دوست دارم به زودی کاری انجام دهم.

تمرین لهجه جنوبی

همسر خود من خوزستانی است و زمان فیلمبرداری این فیلم هر شب با هم تمرین لهجه جنوبی می‌کردیم. اتفاقا باورپذیر بودن این لهجه برای من خیلی مهم بود. چون لهجه جنوبی، لهجه‌ای است که اگر یک مقدار اشتباه آن را ادا کنی، بد می‌شود و از آنجا که دیالوگ‌های من در همان ۲۰ دقیقه‌ای هم که در فیلم بازی دارم زیاد است دلم می‌خواست بتوانم درست آنها را ادا کنم. ضمن این‌که در همین ۱۴ـ۱۵ سالی که با خوزستانی‌ها زندگی و معاشرت دارم با آداب و رسوم، شیوه زندگی، خلقیات و… آنها آشنا هستم و فضاهایشان را درک می‌کنم.

کلیدواژه ها:
زمان انتشار: ۲ مرداد, ۱۳۹۶

مطالب مرتبط


  • آخرین اخبار
  • پربیننده ترین ها
  • آرشیو
یاداشت و مقاله
مصاحبه و گفتگو
  • گزارش تصویری