به گزارش سرای نور؛مجموعه سقاخانههای صفوی شهر قزوین بهگونهای طی دهههای اخیر از عرصه هستی محوشدهاند که امروزه هیچ یاد و خاطرهای از این اماکن ارزشمند تاریخی و هویتی جز مخروبههایی ناشناخته که مأوای معتادان و کارتنخوابهاست در ذهن مردم این شهر برجای نمانده است.
سقاخانه ها در گذشته فراتر از کارکردی که در سیراب ساختن تشنگان داشتند یکی از مهمترین و زیباترین مؤلفههای هویتی، دینی و هنری شیعه در ابعاد معماری و نقاشی محسوب میشدند.
سقاخانهها نشانههایی اختصاصی در متن شهرهای شیعی بودند، از این منظر این اماکن موقر و علیالظاهر خشتی و آهنی، دریایی از غنیترین نمادهای هنری و هویتی مشرق زمین در شهرهای شیعهنشین محسوب میشدند که در قرون متمادی همواره زبان گویای دین و هویت مردم شهرهای ایرانی از جمله قزوین هستند.
بر این اساس از کهنترین روزگار رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران عصر صفوی تا عصر پهلوی اول، مجموعهای از سقاخانهها در شهر قزوین ساختهشد که قدمت بیشتر آنها به عصر صفوی بازمیگشت اما امروزه این سقاخانه بهگونهای از عرصه هستی محو شدهاند که هیچ اثری از آنها برجای نمانده است و عملاً سقاخانه آستان امامزاده حسین(ع) و سقاخانه فجری آبانبار حکیم تنها بازماندگان نسل طلایی سقاخانههای قزوین هستند.
قزوین شهر سقاخانههای فیروزهای
دکتر موسی یزدان پناه استاد تاریخ اسلام دانشگاه تهران در مورد پیشینه سقاخانههای شهر قزوین به سفرنامه تیم گوردون اشاره میکند که در آن شرحی مختصر اما بسیار مهم در مورد سقاخانههای فیروزهای شهر قزوین وجود دارد.
وی میگوید: ۱۵۰ سال پیش تیم گوردون سیاح انگلیسی در خاطرات خود سقاخانههای فیروزهای را توصیف میکند که در جایجای شهر قزوین مشاهده کرده بود و قدمت برخی از این سقاخانهها را به دوره صوفیه نسبت میدهد و خاطرنشان می کند، «امپراتور صفوی» شخصاً دستور ساخت این سقاخانهها را در شهرهای ایران ازجمله شهر قزوین صادر کرده بود.
یزدان پناه ادامه میدهد: تیم گوردون بهخوبی به کارکرد این سقاخانه ها آشنایی داشت چنانکه آنها را فراتر از میدانهای آب و یا آبخوریهای شیک در شهرهای اروپایی میداند و معتقد است سقاخانهها، نشانهها و ارجاعاتی تاریخی به واقعه کربلا هستند، از اینرو به سبب تقدس این ارجاع میبایست این فرم و محتوای دینی ازنظر هنری درنهایت زیبایی و ظرافت ساخته میشد.
تجمع کارتنخوابها بر مخروبه سقاخانههای صفوی
گوردون اشارهای ضمنی به محل برخی از سقاخانههای شهر قزوین میکند که بر اساس این اشاره و نیز از بررسیهای میدانی، روایتهای مختلفی که ریش سفیدان محلی از پدران خود بازگو میکنند و البته تاریخ شفاهی محلات قزوین میتوان دریافت که جوار ضلع شمالی مقبره شهید ثالث، نبش تقاطع شهید انصاری و مولوی و قسمت میانی خیابان مولوی جنوبی در جوار در ورودی خانهای مسکونی، روزگاری محل قرار گرفتن سه باب از سقاخانههای بیبدیل شهر قزوین بوده است.
اما سؤال اینجاست که امروز آن سقاخانههای فیروزهای عصر صفویه در چه وضعیتی هستند و آیا میتوان نسبت به احیای آنها امیدوار بود؟ که در کمال تعجب با متوجه شدیم که امروز هیچ اثری از این سه سقاخانه ارزشمند در شهر قزوین برجای نمانده است.
چنانکه سقاخانه اول پس از تخریب تعمدی با آجر مسدود شده است، سقاخانه دوم نیز همین وضعیت را دارد و حتی به دلیل فرورفتگی و حجره مانند بودن، محل دو سقاخانه امروز این مکانها محلی برای آتش روشن کردن دست فروشان و معتادان در شبهای سرد قزوین و حتی محل استراحت کارتنخوابهاست.
از سویی نیز سقاخانه سوم حتی همان نشانههای مختصر را ندارد چراکه با توسعه شهر قزوین در جوار مسجد و مقبره شهید ثالث در میان خانهها و مغازههای مجاور برای همیشه نابود شده است.
سقاخانههای باقیمانده در آستانه تخریب
یزدان پناه استاد تاریخ اسلام دانشگاه تهران معتقد است که سایه تخریب بر سر همه آثار تاریخی ما سایه انداخته است و در این بین، در شهر قزوین همان چند سقاخانه هم از خطر تخریب ایمن نیستند.
وی به اجرای غیراصولی طرحهای توسعه امامزادهها و بافتهای سنتی اشاره میکند و میگوید: با اجرای طرح توسعه امامزاده حسین(ع) این احتمال وجود دارد که اولین قربانیان این توسعه سقاخانهها باشند.
همچنین تخریب سقاخانهها به دلایل عمرانی، با این توجیه که میتوان آبسردکنهایی باکیفیت و آبی گواراتر جایگزین این سقاخانهها کرد با سرعت بیشتری انجام میشود.
چه کسی سقاخانههای قزوین را نابود کرد
از سویی نیز متأسفانه ادارههای بهداشت سقاخانهها را به دلیل غیربهداشتی بودن پلمب میکنند که این کار میتواند آثار مخربی برای ساختمان و ادامه حیات این اماکن فرهنگی و تاریخی داشته باشد.
شهرداریها هم معمولاً بافت فرسوده و بافت تاریخی را با هم التقاط میکنند چنانکه وجود هرگونه بافت تاریخی نشانهای از عقبماندگی و مانعی در راه توسعه شهر است و بافتهای فرسوده و حاشیهای تا زمانی که خود این بافتها تخریب نشود کماکان در شهر حضور فیزیکی خواهد داشت.
جواد حضرتیها در تشریح علل و پیامدهای تخریب سقاخانهها و سایر اماکن تاریخی و فرهنگی شهر قزوین میگوید: در دوره پهلوی به بهانه گسترش شهر بسیاری از اماکن درجهیک و فوقالعاده ارزشمند تاریخی قزوین برای همیشه نابود شد چنانکه عمارت خورشید، تالار آینه و گراند هتل که هرکدام از بناهای تاریخی بسیار ارزشمند در گستره تمدن و هنر ایرانی بودند برای همیشه نابود شدند.
مدیرکل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان قزوین ادامه میدهد: این اماکن ارزشمند به بهانههایی چون فرسوده بودن، نازیبایی، توسعه شهر و حذف مظاهر کهنگی از کارنامه هویتی و فرهنگی مردم قزوین پاک شدند و جای خود را به بناهای بیهویت و بیاصالتی دادند که نه رفاه مردم را تأمین میکردند و نه پشتوانهای برای فرهنگ آنها بودند.
وی میافزاید: چهبسا اگر این اماکن به بهانههای واهی چون توسعه و مدرن سازی شهر تخریب نمیشد، امروز وضعیت گردشگری و هویت شهر قزوین تفاوت محسوس و مثبت بسیاری را تجربه میکرد اما متأسفانه این اماکن تخریب شدند.
احیای سقاخانهها و بافتهای تاریخی، احیای فرهنگ و هویت
منوچهر حبیبی معاون عمرانی استنانداری قزوین بر احیای سقاخانه و سایر بافتهای تاریخی قزوین تأکید دارد و معتقد است احیاء بافتهای قدیمی و همه المانهای تاریخی، دینی در این بافت میتواند چهره شهر را معنوی، زیبا و فرحبخشتر کند.
معاون عمرانی استانداری قزوین گفت: با احیاء بافتهای تاریخی از جمله فرهنگ و معماری سقاخانههای تاریخی و زیبای ایرانی، بهنوعی فرهنگ و تاریخ ارزشمند خود را زنده میکنیم تا هویت خود را تقویت کنیم.
حبیبی همچنین میافزاید: گاهی زیرساختهای شهری کافی نبوده درنتیجه هویت تاریخی و فرهنگی مورد بیتوجهی قرارگرفته که تخریب المانهای تاریخی چون سقاخانه ازجمله نمودهای آن بوده است که دراینبین باید باتدبیر و صرف هزینههای موردنیاز در راستای نوسازی و احیاء این هویت تاریخی اقدام کنیم.
وی میگوید: با یک اقدام کمهزینه میتوان بسیاری از مؤلفههای اصلی معماری ناب اسلامی و شیعی را زنده و از این طریق تأثیر مثبت درخوری در شهر ایجاد کرد که در قزوین به رغم صدماتی که به معماری سنتی و شیعی شهر در دورههای پیش از انقلاب وارد آمده، اما بستر این کار بهخوبی فراهم شده است و امیدواریم هر چه سریعتر شاهد تحقق آن باشیم.
آبسردکنهای استیل هرگز جایگزین سقاخانههای فیروزهای نخواهند شد
احیای معماری اسلامی مطابق با اصول مذهب شیعه، احیای هنر ایرانی نقاشی، آهنکاری و طاق زنی، ایجاد جاذبههای گردشگری و از همه مهمتر دمیدن روح نشاط و معنویت در کالبد شهری که از افسردگی مفرط رنج میبرد دستاوردهای احیای فرهنگ و معماری سقاخانهای در شهر قزوین است.
البته در این مسیر هرگز نمیتوان به آبسردکنهای استیل و حبابی دل بست چرا که نه واجد خاصیت ارجاع دهندگی و نشانه واری سقاخانهها به حادثه کربلا هستند و نه از روح معنویت و هنر ایرانی برخوردارند ازاینرو میتوان در گامی مؤثر با استخراج و بررسی بیشتر مکتب سقاخانههای عصر صفوی با احیای سقاخانه تخریبشده حتیالامکان در همان مکانهای تاریخی ضمن احیای خاطرهای تاریخی به مرور خود نیز خاطرهای تاریخی برای نسل آینده این شهر به یادگار بگذاریم.منبع:مهر