سرای نور؛
آن زمزمه ای از بدو نشست زیدان روی آن نیمکت دهان به دهان نقل می شد و گوش به گوش می گشت. تکرار می شد و تکرار. این که گرت بیل پسر محبوب فلورنتینو پرس است، ولی زیدان نمی داند با ستاره ولزی اش چه کند، نمی داند او را در چه پستی و جای کی روانه میدان سازد… اکنون آن زمزمه بدل به فریادی شده و مسئله در نهایت سادگی اش، شرایط را برای پسر ولزی پیچیده کرده. زیدان به سنت مهربانانه و سیاست مدارانه اش گفته امیدوار است سه ستاره اش را حفظ کند: رونالدو، بنزما و بیل را، و در عین حال بلافاصله افزوده کسی نمی داند تا پایان زمان انتقالات چه رخ خواهد داد.
تلاش رئال برای بدست آوردن کایلیان امباپه پسر هجده ساله فرانسوی که ده سال جوان تر از گرت بیل است ناقوس نهایی برای رفتن بیل تعبیر شده. می گویند ستاره موناکو با رکورد راهی برنابئو خواهد شد و خود زیدان هم برای نهایی کردن انتقال درگیر شده. همه می دانند رونالدو، رونالدو است و کنار نگذاشتنی، بنزما یگانه نوک حمله سنتی برنابئو بشمار می رود و اضافه شدن امباپه عملا بیل را نیمکت نشین خواهد کرد.
بیل در فصل سپری شده حاشیه نشین برنابئو شد. نه در لیگ درخشید و نه در لیگ قهرمانان. ۲۷ بار به میدان رفت، کمتر از خمس رودریگز که ۳۳ بار بازی کرد و البته کمتر از رونالدو و بنزما که نزدیک به ۵۰ بازی انجام دادند. لوکاس واسکوئز ۵۰ برای رئال طی فصل راهی میدان شد. بیل فقط ۹ گل زد، کمتر از رودریگز ۱۱ گله و حتی سرجیو راموس ۱۰ گله که مدافع میانی تیم بود. او پارسال قراردادش را تا ۲۰۲۲ تمدید کرد، ولی مصدومیت زانویش در پاییز برابر اسپورتینگ به خانه نشینی چهار ماهه انجامید. او در آوریل برابر بارسلونا صدمین بازی اش را در لالیگا انجام داد، همان دیداری که زیدان او را در گوش راست روانه میدان کرد. همان دیداری که در دقیقه ۳۹ جایش را داد به آسنسیو. همان دیداری که رئال ۳-۲ در برنابئو شکست خورد. رئال بدون او و با ایسکو در فینال لیگ قهرمانان ۲۰۱۷ با اقتدار پیروز شد و کسی نگفت “جای بیل خالی است”.
در چنین قابی زمزمه تکرار شونده دیگر بلندتر تکرار شد و بلندتر. این که بیل راهی منچستر یونایتد خواهد شد. راهی باشگاهی که توانایی مالی بدست آوردنش را دارد. یونایتد در دوران فرگوسن هم تلاش کرد بیل را به دست آورد و ناکام ماند. شاید مناسب ترین زمان برای به چنگ آوردن بیل فرا رسیده. انتقال ایوان پریسیچ از اینتر به دردسر افتاده و مورینیو خوش بینانه به انتقال بیل می نگرد. او در فصل سپری شده معمای جناح چپ یونایتد را حل نکرد. به اشلی یانگ روی آورد، به آنتونی مارسیال، به حتی راشفورد، لینگارد و همین طور وین رونی. او می تواند بیل را در پست رویایی اش روانه میدان کند.
همه اینها یعنی گرت بیل در برزخ زندگی حرفه ای اش قرار گرفته. بیست و هشت ساله است و در برنابئو آبدیده شده. شده یکی از آن مهاجمان چند منظوره. حالا از آن شبی که زندگی اش زیر و رو شد هفت سالی سپری شده. از آن شب پاییزی که در ویترین بین المللی قرار گرفت. شبی که تاتنهام در جوزپه مئاتزا برابر اینتر بازی کرد. همان اینتری که چهار ماه پیش سه گانه رویایی را برده و قهرمان اروپا شده بود. اینتری که قرار بود تاتنهام را شکست دهد. اخراج اوریلو گومز در دقیقه هشت راه را برای پیروزی اینتر هموار کرد. نیمه اول تمام نشده دروازه تاتنهام چهار بار فروریخت. ساموئل اتوئو دو گل زد و دو پاس گل داد. ولی شب تمام نشده بود، راه اینتر هموار نبود. پرده اصلی نمایش در نیمه دوم اجرا شد. توسط پسر بیست و یک ساله ولزی که خیلی ها اسمش را نشنیده بودند: گرت فرانک بیل.
پسر ولزی در نیمه دوم دروازه خولیو سزار را به آتش کشید: یک بار؟ نه. دو بار”؟ نه: سه بار. پسر ولزی شکست ۰-۴ تاتنهام ده نفره برابر قهرمان اروپا را به ۳-۴ بدل کرد. دو گلش را پس از دقیقه نود زد. وقتی بازی برای همه تمام شده بود او شروع کرد به آتشبازی. پسر ولزی مایکون را به خاک کشید، مدافع برزیلی که یکی از بهترین ها بود را. آن قدر خیره کننده که گازتا دلو اسپورت نمی دانست چگونه بازی اش را توصیف کند “بیل، مایکون را بدل به آسفالت کرد. او هزار جور مایکون را پشت سر گذاشت و توپ را سانتر کرد و سه گل هم زد”. پسر ولزی آن شب همه هنرهایش را رو کرد: دویدن بسان دونده های حرفه ای را، تنه زدن شبیه راگبی بازها را، شوت زدن بسان بهترین ستاره های فوتبال را. پسر ولزی آن شب شد یکی از شخصیت های کارتونی پیکسار. پسر ولزی سال بعد پس از یان راش، مارک هیوز و رایان گیگز دوباره بازیکنی از ولز را در صف مردان سال فوتبال جزیره قرار داد. آن سال میان بهترین های فیفا شد یگانه بازیکن بریتانیایی.
دو سال بعد همه شیفته پسر ولزی شده بودند. زیدان گفت پسر ولزی پس از مسی و رونالدو تماشایی ترین بازیکن جهان شده. فلورنتینو پرس گفت پسر ولزی برای بازی در رئال به دنیا آمده و برایش نود و یک میلیون پرداخت. در مراسم معارفه پسر ولزی سی هزار نفر سکوهای برنابئو را پر کردند. پسر ولزی به زبان اسپانیایی حرف زد. گفت پوشیدن پیراهن رئال برایش رویا بوده. پیراهن شماره یازده رئال را به او دادند، پیراهن جنتو افسانه ای را.
ولی حالا شاید زمان رفتن فرا رسیده باشد. زمان بازگشت به بریتانیا.
حمیدرضا صدر
از همین نویسنده بخوانید:
جنون خرید در فوتبال اروپا: خرج کن و فقط خرج!
مورینیو و یونایتد: فصل دوم، فصل پرواز؟
چلسی و دیگو کاستا: جنگ با خروس جنگی
انتقال جنجالی بونوچی: چرا سرباز کهنه کار یووه راهی میلان شد؟
خامس رودریگز: وداع طولانی و تلخ از نوع مادریدی
جان تری در آستون ویلا: نه نمی تونی از روی سایهات بپری
طناب داری که آرام و بی صدا بافته شد
تابستان از نوع آرسنالی؛ بهترینها را از دست بده
سایه و روشن های یک انتقال جنجالی
بازگشت رونالدو به منچستریونایتد: هفت پرسش
نگاه انتقادی اکونومیست به صعود ایران!
کیروش: از منچستر تا تهران برخلاف مسیر آب
روزی که بلیت جام جهانی مهر باطل خورد
از رونالدو تا بوفون؛ از آسمان تا زمین
زیدان – آلگری: نیشها را به هیچ بگیر
توخل و دورتموند: وداع سرد سرد با دیوار زرد
فرانچسکو توتی: پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
گاسکویین ۵۰ ساله: بدون نامهای از محبوبه بیوفا
آیا دو جام یونایتد، جام های میکی ماوس بودند؟!
سه سقوط کرده: ونگر، گواردیولا، مورینیو
جان تری: وداع مرد احساساتی تک باشگاهه
شبی در آمستردام برخلاف جریان آب
وقتی هیولا، سرخپوستها را بلعید
بازنگری تاریخیترین قهرمانی پرسپولیس؛ جام ۱۳۵۲
کسی نمیگفت آفتاب در مونیخ میدرخشد
ال کلاسیکو: شب خوک زده با فیگو
تونی آدامز و سالاد فصل هجده ملیتی گرانادا
یوونتوس – بارسلونا: هفت پرده از نبرد انتقامی
میلان؛ فیل بزرگ در تاریکی مطلق
منچستریونایتد؛ چرا این تیم خود را پیدا نمیکند؟
مرگ تدریجی فوتبال هلند: چرا و چگونه؟
سایه روشنهای جذابترین لیگ جهان
مارچلو لیپی: مردی برای همه فصول
قطر – ایران؛ بازخوانی نبرد تلخ دوحه ۱۳۷۶
سیتی – موناکو؛ کبریت خیس برابر آتش گداخته
بازخوانی اولین فصل مورینیو در چلسی
سیندرلا؛ نیمه شب چهارشنبه به وقت نوکمپ
نه، این همه آرزوهای ناپولی نبود…
انریکه و بارسا: اینجا زمان برای کسی متوقف نخواهد شد
خوردن استیک با دندانهای مصنوعی
معجونی که فوتبال انگلیس را تغییر داد
آلگری: از تورین تا لندن و بارسلونا
بارسا در پاریس: ده پرده از کشتار والنتاین
لیگ قهرمانان: ناقوسها برای که بهصدا در میآیند؟
ردبول؛ بوندسلیگا علیه نوشیدنی شیطان!
ظهور و سقوط لستر: وداع با رمانتیسم؛ سقوط نکنید، بمانید آقای رانیری
آرسن ونگر: گربه خانگی میان ببرهای گرسنه
یادداشت حمیدرضا صدر درباره تیم محبوب ایتالیایی؛ رم، کولوسئوم در غیاب سزار
لیورپول و کلوپ: ژانویه عذاب آور
از رونی تا رونالدو: مسیر موازی پسران فرگوسن
از قلیچ خانی و هاشمی نسب تا سرجیو راموس: دست دادن با آتش
رونالدو برزیلی یا رونالدو پرتغالی؟
جام جهانی ۴۸ تیمی: معما، پرسش و دلار
از اوفارل تا کیروش: همان شهرزاد قصهگو
بازگشت یاپ استام به منچستر: داغ آن وداع تلخ
یوونتوس: همان بالا با یک علامت سوال
قربانگاه والنسیا، نفرین خفاشها
فوتبال سال ۲۰۱۶؛ ده پرده از زندگی و مرگ
آیا یونایتد و مورینیو سرانجام به جاده اصلی بازگشتهاند؟
آقای گل محجوب؛ از سیلی عبده تا مرگ در استکهلم
از چلسی تا آرسنال، از آنتونیو تا آرسن
لیونل مسی ۲۰۱۶: هم شیرین شیرین؛ هم تلخ تلخ
یادداشت ویژه حمیدرضا صدر برای برنده توپ طلا؛ رونالدو: رنج به علاوه سرمستی
میلان: مشت آهنین درون مخمل راه راه
ردبول، نوشابه منفور بوندسلیگاست!
هفته چهاردهم لیگ برتر: باران آنها را برد
ال کلاسیکو ۲۳۲ : کسالت آمیخته به جادوی صد
هفته سیزده لیگ برتر: کونته آن بالا و مورینیو این پایین
تا ۴۱ سالگی در برنابئو؛ کریستیانو میتواند؟
رئال به روایت زیدان: بی های و هوی، بی زرق و برق
هفته دوازده لیگ برتر: نه، تو دیگه خاص نیستی!
استیون جرارد: تاریخ تو را به کدام سو خواهد برد؟