به گزارش خبرنگار سرای نور، ازدواج پیمان مقدسی است که از طریق آن خانواده شکل میگیرد و ازدواج یکی از سه مرحله اساسی زندگی انسان است؛ تولد، ازدواج و مرگ. ازدواج با ایجاد تغییراتی در دیدگاه فرد نسبت به خودش، همسر و جهان مرتبط است.
مرجان حبیبی در گفتو گو با خبرنگار ما با بیان اینکه فردی که تشکیل زندگی میدهد در زمینههای روانی، بین فردی و اجتماعی رشد کرده و تحت تأثیر تغییرات قرار میگیرد، اظهارکرد: خانواده نخستین سازمان اجتماعی است که فرد در آن زندگی میکند و نقشهای اجتماعی را یاد میگیرد، خانواده بستر تمام شئون اجتماعی و خاستگاه افرادی است که باید با جسم و اندیشهای سالم و پویا، چرخه حیات جامعه را به گردش درآورند.
وی گفت: این نخستین نهادی است که برای پاسخگویی به نیازهای فطری بشر به ویژه نیاز به زندگی اجتماعی شکل گرفته است و نزدیکترین و عمیقترین تعامل بشر در بطن خانواده تحقق مییابد، به گونهای که هیچ یک از انسانها خود را بینیاز از عضویت در این نهاد اولیه ندانسته و همواره تلاش کردند تا به طرق مختلف برای تحکیم پایههای این مجموعه انسانی راهکار مناسب و علمی ارائه کنند و خانواده به لحاظ قدمت، ابتداییترین و از لحاظ گستردگی، جهان شمولترین نهاد اجتماعی است و آسیبها و مشکلات خانوادگی، مجموعه رخدادها و حوادثی هستند که بر اعضای خانواده تحمیل شده و همه اعضای خانواده را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
کارشناسی ارشد جامعه شناسی افزود: از هم گسیختگی و نابسامانی خانواده در قالب طلاق، بنیان نظام خانواده را متزلزل کرده و سهمی مهم در فروپاشی این نهاد ایفا میکند، تحولات اجتماعی در دهههای گذشته در سطح جهانی، نظام خانواده را با چالشها، مسائل و نیازهای جدیدی روبرو ساخته است و وقتی کارکردهای خانواده از قبیل کارکردهای اجتماعی، زیستی، روانی، شناختی، عاطفی و اجتماعی دچار تغییر وتحول میشوند، اعضای خانواده رضایتمندی خود را از دست میدهند که این امر زمینه را برای گسستگی روانی و اجتماعی ایجاد میکند که در نهایت منجر به طلاق میشود.
این مشاور خانواده و آسیب شناس اجتماعی تصریح کرد: در بررسیهای اجتماعی و جمعیتی، انحلال قانونی، شرعی و عرفی ازدواج را تحت شرایط و مقررات خاص طلاق مینامند.در مفهوم خاص آن، از بین رفتن رابطه زن و شوهری در ازدواج دائم که به دنبال آن از نظر رعایت حقوق و تکالیف زناشویی، مسئولیتی بر عهده زن و شوهر وجود ندارد، طلاق اطلاق میشود.
حبیبی با اشاره به اینکه آشفتگی زناشویی و طلاق بعد از مرگ ناگهانی در خانواده، شدیدترین فشارهایی است که افراد در محیط خانواده تجربه می کنند، اضافه کرد: بررسیهای مختلف در طی سالیان گذشته خاطرنشان میکند که سیر طلاق روندی صعودی داشته است و طلاق فروپاشی فردی،اجتماعی و خانوادگی را در پی دارد و برای زنان نسبت به مردان آثار و تبعات منفی بیشتری به همراه دارد و همچنین بر پیکره جامعه نیز هزینههای سنگینی را وارد میکند.
وی گفت: روانشناسان علت طلاق را در سطح فردی و مؤلفههای غیر اجتماعی جست و جو میکنند، در صورتی که جامعه شناسان در تشریح مسائل مربوط به طلاق به دلایل اجتماعی تکیه میزنند و آن را در ساختارهای نظام اجتماعی جست و جو میکنند و از منظر و زاویه دید جامعه شناسان، هر کوششی در راستای تبیین دلایل طلاق و ناسازگاریهای زناشویی مستلزم در نظر گرفتن ماهیت ازدواج به عنوان یک سازمان در درون زمینههای اجتماعی و فرهنگی است و بررسی تغییرات اجتماعی و تجارب فرد به میزان پاسخگویی به چرایی احتمال شکست و طلاق در بعضی از زوجها اهمیت دارد.
این کارشناس امور اجتماعی اظهار کرد: گرایشها و نگرشها نسبت به طلاق در هر فرهنگ و جامعهای متفاوت به چشم میآید و از دیدگاه دین اسلام، طلاق ذاتا منفور و ناپسند شمرده میشود و تا حد امکان توصیه میشود که از آن جلوگیری کنند و همسران را به داشتن سعه صدر و ایثار در زندگی مشترک دعوت میکند.
این مشاور خانواده و آسیبشناس اجتماعی خاطرنشان کرد: تحولات و دگرگونیهای ساختار خانواده شهری و تأثیر آن در زندگی روزمره انسانها، خانواده را در مسیر تازهای قرار داده است که برآورده شدن آنها همواره میسر نیست و تأثیر تکنولوژیهای جدید، رسانهها و شبکههای اجتماعی به امر طلاق در جامعه بیشتر دامن میزنند و طلاق هم مانند سایر پدیدههای اجتماعی تغییر ماهیت و شکل داده است و به نحوی که امروزه یک امر اختیاری تلقی میشود و در کشورهای غربی، نگرش نسبت به طلاق، یک امر عادی و بهنجار است و اقدامی در جهت کاهش آلام و تنشها است که در سالهای قبل طلاق به عنوان آخرین راه مطرح می شده است اما امروزه طلاق، امری طبیعی است و در بیشتر جوامع امری پذیرفته شده محسوب میشود و البته در ایران به دلیل ارزشگذاری نهاد خانواده و جایگاه آن در جامعه، این امر کمرنگتر است، اما به مرور احساس نگرانی در این حوزه احساس میشود.
حبیبی تأکید کرد: شیوع طلاق در بین طبقات و اقشار مختلف باعث شده تا بررسی این پدیده تبدیل به موضوعی پیچیده و چند بعدی شود. بهگونهای که یافتن علتهای طلاق نیازمند رویکرد بین رشتهای است و تنها یک عامل در بروز طلاق مؤثر نیست و مجموعهای از عوامل فردی و اجتماعی زمینه ساز ایجاد طلاق میباشد و حال این مقاله در صدد پاسخگویی به این سوال است که عوامل اجتماعی مؤثر بر طلاق در جامعه ایران چه است؟
وی یادآورشد: طلاق از جمله پدیدههای اجتماعی است که برای بررسی دقیق و همه جانبه آن باید تلفیقی از تئوریها و نظریات را مد نظر قرار داد تا به جمعبندی نهایی رسید و بررسی نظریههای مختلف در زمینه طلاق حاکی از این است که در نظریه همسان همسری، استحکام خانواده ناشی از وجود ویژگیهای مشترک و همسان میان زن و شوهر میباشد وهمسانی میان دو نفر نه تنها آنها را به سوی همدیگر جذب میکند،بلکه پیوند و وصلت آنها را استوار میسازد، به عبارتی دیگر ناهمسانی،عامل بروز اختلاف و کشمکش است و افراد بیشتر دوست دارند همسرانی را برگزینند که بیشتر همسان آنها باشند تا ناهمسان و شاخصهای متفاوتی برای سنجش همسان همسری از جمله همسانی سنی، تحصیلی، شغلی،طبقاتی، سلیقه، مسایل مالی، مذهب، نزدیکی محل سکونت و … وجود دارد.
حبیبی با بیان اینکه نظریه شبکه اذعان دارد که هر چه ارتباط افراد با شبکه خویشاوندان، دوستان و همسایگان نزدیک تر و متراکم تر باشد، حامیان بیشتری را در زندگی کسب کرده و روابط خانواده محکمتر میشود، این نظریه بر روابط زوجین و شبکه خویشاوندی تأکید دارد در عین حال که روابط خویشاوندی در استحکام خانواده نقش بسزایی ایفا میکند، حد و مرز قائل نشدن در حریم خانواده باعث ایجاد دخالتها در حریم خصوصی زوجین میشود که همین امر موجب ناسازگاری است.
این کارشناس با اشاره به نظریه مبادله بیان میدارد که رفتار بر حسب پاداشهایی که دریافت میکند و هزینههایی را به همراه میآورد، تغییر میکند و رفتارهای مورد نظر در اینجا رفتارهایی هستند که بین دو شخص تعامل ایجاد میکند، یعنی رفتارهایی در آن افراد پاداشها و هزینهها ناشی از تبادل را در نظر میگیرند بین زوجین باید برابر باشد و اگر زن و شوهر احساس نابرابری کنند، رابطه آنها دچار مشکل میشود و عدم برابری در حیطه پاداشها و هزینهها در زندگی مشترک، منجربه گسست رابطه بین زوجین میشود، بنابراین در جامعه به سرعت گذرا، هر یک از زوجین میخواهند نیازهای خود را با حداقل هزینهها از طرق مختلف به دست بیاورند، زمینه برای نگرش مثبت نسبت به طلاق هموارتر میشود.
وی یادآور شد: در نظریه قشربندی اجتماعی، نظریه پردازی به نام روسو معتقد است که دو نوع نابرابری در جامعه وجود دارد: نابرابری جسمی که از طبیعت سرچشمه میگیرد و تفاوت در سن، سلامتی، نیروی بدنی، کیفیت زندگی و روحی را شامل میشود و دیگری نابرابری اخلاقی و سیاسی دانست و مبتنی بر نوعی قرارداد است که در نتیجه توافق انسانها به وجود میآید و شامل امتیازهای متفاوتی است که افراد از آن بهره میبرند، بنابرین هر جامعه مجموعهای از سلسله مراتب اجتماعی عمودی است که مبتنی بر ارزشهای خاصی است و کسانی که در رده بالای این سلسله مراتب قرار میگیرند، دارای منزلت اجتماعی بالاتر نسبت به کسانی که در مراتب پایینتر قرار میگیرند.
حبیبی در ادامه افزود: جامعه شناسان معتقد هستند که تقریبا همه جوانب زندگی ما شامل سلسله مراتب اجتماعی است و براساس این نظریه، افراد با منزلتهای اجتماعی متفاوت، انتظارات متفاوتی از رفتار دیگران دارند و خانوادهها با منزلتهای اجتماعی مختلف به دلیل نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی، توان همنوایی و سازگاری با تغییرات سریع را نداشته و دچار بیهنجاری میشود و در چنین شرایطی، ناسازگاریهای زناشویی افزایش مییابد و طلاق اتفاق میافتد.
وی خاطرنشان کرد: براساس رویکر اقتصادی، دورانهای سخت اقتصادی هم میتواند نقش مهمی در بروز طلاق در خانواده ایفا کند و محرومیتهای اقتصادی به تدریج تعاملات مثبت زوجین را کاهش میدهد و زمینه ساز بروز ناهنجاریهای مختلف در بستر خانواده میشود و با توجه به مطالب مطرح شده در حیطه بحث مسئله طلاق، عوامل اجتماعی مؤثر بر بروز طلاق را میتوان در فاکتورهای ذیل خاطرنشان کرد:
۱٫عدم تفاهم وسازگاری: طبق بررسیها و مطالعات انجام شده، عدم تفاهم و سازگاری میان زوجین نقش مهمی در بروز طلاق ایفا میکند و بدین معنی که هرچه زوجین بنای ناسازگاری بیشتری بگذارند و آستانه درک و تحمل خودشان را بالا نبرند، به مراتب شاهد رشد طلاق در جامعه میباشیم.
۲٫خشونت: هر یک از ابعاد خشونت چه فیزیکی،عاطفی، جنسی، روانی، اجتماعی و فرهنگی میتواند نقش مهم در افزایش میزان طلاق ایفا کند و به تدریج میان زوجین دلسردی عاطفی و به تبع آن طلاق عاطفی و در نهایت طلاق قانونی را به همراه میآورد.
۳٫اعتیاد: اعتیاد به مواد مخدر چه سنتی و چه صنعتی و مشروبات الکی هم نقشی تعیین کننده در ناهنجاریهای اجتماعی ایفا میکند که منجر به سست شدن و تزلزل بنیان خانواده میشود.
۴٫مشکلات جنسی: عدم رضایت زوجین از روابط زناشویی میتواند فاکتور مهمی در گرایش به طلاق باشد.
۵٫مشکلات اقتصادی: تورم، رکود اقتصادی و عدم شغل کافی برای جوانان به عنوان عاملی مهم و تأثیرگذار در افزایش نرخ طلاق و گرایش به سمت آن میباشد، پس اگر جامعهای خواهان کاهش نرخ طلاق خود است باید بستر اشتغالزایی برای جوانان و امنیت شغلی را فراهم آورد.
۶٫عدم مهارتهای ارتباطی، عاطفی و کلامی: در بسیاری از تحقیقات نشان داده شده است که عدم مهارت کافی در ارتباطات میان زوجین منجر به سردی روابط میشود و چه خوب است که قبل از ازدواج فرزندانمان را برای پذیرش مسئولیت و دارا بودن مهارتهای کلامی و عاطفی مهیا کنیم.
۷٫شاغل بودن زنان: عده ای از نظریه پردازان و محققان در تحقیقات خود اذعان داشتند که شاغل بودن زنان احساس قدرت طلبی و استقلال طلبی آنها را افزایش می دهد که منجر به فرد گرایی بیشتر زنان شده است.
۸٫مشکلات و اختلالات روانی: وجود مشکلات روانی عرصه زندگی برای زوجین را تنگ کرده و قادر به ادامه زندگی مشترک نمیباشند و از سویی دیگر معمولا مردان مقاومت بیشتری نسبت به مراجعه به روانشناس یا روانپزشک برای درمان اختلالات و بیماریهای روانی نسبت به زنان دارند.
۹٫شبکه های اجتماعی و فضای مجازی: گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی امروزه به یکی از مهم ترین علت طلاق در میان زوجین مبدل شده است که منجر به خیانت و مسایل غیر اخلاقی میشود.
۱۰٫دخالت اطرافیان: دخالتهای بیجای اطرافیان و خویشاوندان در بطن زندگی مشترک به اختلافات زناشویی بیشتر دامن میزنند.
۱۱٫تفاوت های عقیدتی و مذهبی:اگر زوجین در مسایل مذهبی و عقیدتی دارای اختلافات و تناقضات آشکاری باشند، به تبع ادامه روند زندگی با مشکل روبرو میشود و مذهب به عنوان رکن اساسی در زندگی است که عقاید زوجین بایستی با یکدیگر همسو باشد تا کشتی زندگی به ساحل امن برسد.
۱۲٫عدم همسان همسری(زمینه های متفاوت فرهنگی و تربیتی): اگر زوجین هم کفو و هم سطح همدیگر نباشند، می تواند بنیاد خانواده دچار تغییر و تحول شود.
۱۳٫اختلافات طبقاتی و تفاوت های منزلتی:اختلاف طبقاتی میان زوجین بسیار مهم است و سعی شود در انتخاب همسر فاصله طبقاتی زیادی بین خانواده ها وجود نداشته باشد.
۱۴٫سطوح تحصیلی بالای زنان: تفاوت در سطوح تحصیلی میان زوجین به عنوان یک عامل واسطه گر می تواند زمینه ساز مشکلات در زوجین شود و احتمال گرایش به طلاق را افزایش میدهد.
۱۵٫اختلاف سنی: وجود تفاوت سنی بالا میان زوجین میتواند گرایش به طلاق را افزایش دهد زیرا زوجین به درک و فهم مشترک دست پیدا نمی کنند و نیازهای هر کدام در هر رده سنی متفاوت می باشد واختلاف سنی معقول پنج سال است.
۱۶٫خیانت زوجین و عدم وفاداری: به عنوان عامل مهم و تأثیر گذار در گرایش زوجین به طلاق را ایفا می کند.
۱۷٫عدم ملاک های درست جهت همسرگزینی: زمانی که در ازدواج به ملاکهای واقعی و درست توجه نشود و صرفا براساس علاقه زودگذر و آمالهای خیالی دست به ازدواج زده شود بعد از مدت زمان کوتاهی واقعیتها خود را نشان داده و امکان ادامه زندگی را برای زوجین سخت میکند که در نهایت با توجه به مطالب مطرح شده میتوان این جمع بندی را ارائه داد که مسئله طلاق در جامعه امروز ما بسیار امری مهم و حیاتی تلقی میشود که خیلی از شئونات زندگی را تحت تآثیر قرار داده است و راهکار مقابله با این پدیده، پیشنهاد میشود تا با آموزشهای مناسب در مورد ازدواج، تصمیم گیری درست و عاقلانه و سیاست گزاری در سطح کلان و خرد با این آسیب اجتماعی به مقابله پرداخت.