سرای نور؛
«قرآن کتاب نور، کتاب معرفت، کتاب نجات، کتاب سلامت، کتاب رشد و تعالى و کتاب قرب به خداست… باید در قرآن تدبّر کرد». رهبر انقلاب اسلامی از گذشتههای دور معتقد بودند که «جوانان ما باید با قرآن آشنا بشوند، انس با قرآن را زیاد کنند. وقتى این ذهن، ظرف معارف قرآن شد، آنوقت «از کوزه، برون همان تراود که در اوست». وقتى ذهن غنى شد از معارف قرآنى، اثر خودش را در زبان، در عمل، در تصمیمگیرى، در تصمیمگیرىهاى کلان، در رفتار نشان خواهد داد».
*جلسات تفسیر قرآن چگونه آغاز شد
چند سالی میشد که به خاطر تبعید و شرایط سال ۵۷ و حوادث پس از انقلاب و در آخر سپری شدنِ دوران نقاهت جراحات ترور تیرماه سال ۶۰ از تدریس تفسیر قرآن، دور مانده بودند. امّا شرایط امنیّتی سال ۶۱ اجازه نمیداد که مثل گذشته به جمع جوانان بیایند. مسئولیّت ریاست جمهوری آن هم در دوران جنگ نیز بر این مسئله افزوده بود.
این بار حضور جوانان پاسدار که چون پروانه بر گرد شمع بودند زمینهای برای ادامهی جلسات تفسیر شد. پیشنهاد تشکیل جلسات تفسیر قرآن با استقبال مواجه گردید. قرار شد که جمعهها این درس شروع شود؛ و اوّلین جلسه در ۱۳۶۱/۳/۱۷ تشکیل شد.
ابتدای جلسه چند آیهی اوّل سورهی مجادله توسّط یکی از جوانان خوشصدا تلاوت شد. و استاد با شوق زائدالوصفی در ابتدای جلسه دو سوال مفروض و مقدر را پاسخ گفت.
*سوال اوّل: چرا سورهی مجادله؟
«علّت اینکه اینجا را انتخاب کردیم این است که سورههاى جزء بیستوهفتم و بیستوهشتم و این حدود، غالباً سورههاى مدنى است و از سورههایى است که در مدینهى طیّبه بر پیغمبر اکرم نازل شده و مربوط است به بعد از تشکیل حکومت اسلامى، یعنى مثل وضع کنونى ما.
نوع مطالب و مسائلى که بعد از تشکیل حکومت براى یک جامعه لازم است با نوع مطالب و مسائلى که [مربوط به] حین مبارزهى مردم براى تشکیل حکومت اسلامى است فرق میکند؛ کمااینکه شما در جامعهى خودمان هم این را مشاهده میکنید. امروز شما یک مسائلى دارید که این مسائل قبل از بهمن ۵۷ براى شما وجود نداشت، مطرح نبود؛ آن روز مسائلى داشتید که امروز براى شما مطرح نیست. مثلاً مسئلهى منافقین و مسئلهى نفاق، مسئلهى عدالت اجتماعى، مسئلهى حکومت، مسئلهى جهاد در جبهههاى جنگ و دهها مسئله از این قبیل، مسائل عمدهى بعد از تشکیل حکومت است و این مسائل همان مسائلى است که در آیات مدنى بیشتر به آنها پرداخته شده.»
*سؤال دوّم: کیفیّت تدریس؟
«روش ما در تفسیر این است که یک بیان اجمالى از آیات مورد بحثمان ارائه میدهیم، بعد سعى میکنیم آیات را تبیین کنیم؛ یعنى فقط معنا کنیم، خیلى طول و تفصیل نمیدهیم، میخواهیم که شما برادرها یک مرور اجمالى به این آیات کرده باشید؛ منظورمان تفصیلات و بحثهاى فلسفى و بحثهاى فقهى و مانند اینها نیست، [بلکه] میخواهیم معناى این آیات را دانسته باشید. یعنى اگر بخواهم یک خُرده درستتر بگویم یک ترجمهاى است که در کنارش یک مقدار توضیح هم وجود دارد؛ ترجمه و توضیح است؛ این روش ما در این تفسیر است.»
*ویژگیهای تفسیر
از ویژگیهای این تفسیر، بیان روان و قابل فهم و درعینحال علمی آن بود. ایشان بدون اطناب و درگیر کردن مخاطب با بحثهای تخصّصی و یا بیان اقوال علمای مختلف در مباحث تفسیری، لبّ مطلب و نظر صحیح را به مخاطب منتقل میکردند.
از دیگر خصوصیّات این تفسیر، تطبیقات و مثالهای بِروز برای مباحث قرآنی است. ایشان با تطبیق مباحث آیات به حوادث روز و جریانات سیاسی، استفادهی مخاطب را دوچندان میکنند. یکی دیگر از مزیّتهای این تفسیر هم بیان ارتباط آیات با هم است که باعث میشود یکپارچگی آیات این سوره برای خوانندهی اثر، اثبات گردد.
با توجّه به اینکه مخاطب این جلسات، جوانان غیر حوزوی بودهاند نوع بیان مثالها با در نظر گرفتن ایشان انتخاب شده است و لذا این مباحث میتواند برای همهی اقشار بویژه جوانان عزیز مفید باشد.
*بعضی از سرفصلهای مطرحشده در این تفسیر
مبارزهی اسلام با سنّتهای غلط جاهلی، نحوهی برخورد در برابر سنّتهای پیشینیان، نگاه معقول اسلام به طلاق، تغییر فکر، عمل و ارزشها؛ از اهداف انقلاب پیامبران (علیهمالسّلام)، عاقبت معارضان با انقلاب پیامبران (علیهمالسّلام)، اطاعت از رسول، امام و ولیّفقیه؛ اطاعت خدا، ارتباط ادب فردی و اجتماعی در اسلام، نقش نیّت در ارزشگذاری اعمال، پیوند بین احکام کلّی و جزئی در اسلام، معنای ولایت، رابطهی مستحکم منافقان با یهود، گسترهی مصادیق نفاق، روز قیامت؛ روز بُروز ملکات، ضرر کردن «حزب الشیطان» در دنیا و آخرت، نیاز همگانی به مراقبت از خود برای مبتلا نشدن به نفاق، تدبیر الهی برای خشکاندن انگیزههای نفاق، معنای غلبهی خداوند و پیامبران (علیهمالسّلام)، لزوم ترجیح پیوندهای ایمانی بر علاقهمندیهای خانوادگی.
در پایان باید اعتراف کنیم که «ما هنوز از قرآن خیلى دوریم و خیلى فاصله داریم. دلهاى ما باید قرآنى بشود. جان ما باید با قرآن انس بگیرد. اگر بتوانیم با قرآن انس بگیریم، معارف قرآن را در دل و جان خودمان نفوذ بدهیم، زندگى ما و جامعهى ما قرآنى خواهد شد؛ احتیاج به فعالیت و فشار و سیاستگذارى ندارد. اصل این است که دلمان، جانمان و معرفتمان حقیقتاً قرآنى باشد.»